🌷موضوع : برهانهايي بر وحدت شخصي وجود (11) 🌷برهان بر اساس إمتناع نقيض واجب الوجود 🌷به‌حكم امتناع ارتفاع نقيضين «وجود» از دو حال بيرون نيست، يا او واجب الوجود بالذات است يا نقيض «واجب الوجود بالذات»، اما احتمال دوم باطل است؛ زيرا نقيض «واجب الوجود بالذات» (كه همان عدم «واجب الوجود بالذات» است) ممتنع الوجود بالذات است؛ زيرا هر چيزي وجودش براي او ضرورت ذاتي داشته باشد، عدمش محال و ممتنع بالذات است؛ و گرنه إمكان اجتماع نقيضين لازم مي‌آيد، كه مثل وقوع اجتماع نقيضين محال است؛ بنابراين (نقيضِ «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است)؛ بر اين أساس اگر احتمال دوم درست باشد دو گزارة زير را خواهيم داشت گزارة (1) = («وجود»، نقيض «واجب الوجود بالذات» است) و گزارة (2) = (نقيض «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است) كه أولي، بنا بر فرض، درست است، و دومي به‌حسب واقع، درست است، و اين دو گزاره يك قياس اقتراني شكل أول تشكيل مي‌دهند بدين صورت (1) = («وجود»، نقيض «واجب الوجود بالذات» است) و (2) = (نقيض «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است) كه اين، طبق شكل أول نتيجه مي‌دهد كه (3) = («وجود»، ممتنع الوجود بالذات است)، ولي روشن است چنين گزاره‌اي محال و باطل است؛ زيرا معنايش اين است ثبوت وجود براي «وجود» ناممكن است؛ و اين يعني سلب شئ از خودش كه چنين لازمه‌اي آشكارا محال و باطل است؛ بنابراين احتمال دوم باطل است، و ضرورتا درست است كه («وجود»، واجب الوجود بالذات است) و چون «واجب الوجود بالذات» هيچ تكثري ندارد (نه تكثر تبايني و نه تكثر تشكيكي)؛ پس «وجود»، كه طبق استدلال فوق، همان «واجب الوجود بالذات» بود هيچ تكثري ندارد، نه تكثر تبايني و نه تكثر تشكيكي. http://eitaa.com//oshaghierfan @oshaghierfan