کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
نمیدونم واقعا. مثل فرار از یک جریان سیال میمونه. فرار از یک سیاهچاله شاید. تمام تخممرغایی که تو س
همان وقت گفتم. نگقتم فراموشی مسری است؟!
حالا انگار قصهی ما خوابی بوده که یکوقت دیدهبودیم
. انگار هیچ دستی هیچوقت بلند نشده. کسی نگفته دست خدا بالای همهی دستهاست.
#من_شماره_سه
#عطیه_عطارزاده
#به_اشارتی_بپیما