✂️
برشی از یک کتاب
🖇 در دنيايى كه شب و روز و بهار و پاييز و زمستان و تابستان با هم است، نمى توان از شب رنجيد، كه روز در راه است. 🌤
🌓
نمى توان به روز دلخوش بود، كه گرفتار شب است.
🍂 نمى توان در بهار غزل خوان شد، كه پاييز در راه است.
🌱 نمى توان در پاييز غصه دار ماند، كه بهار مى آيد.
🖇 پس در اين دنياى بى آرام، نمى توان نشست. نمى توان مغرور و مأيوس بود.
آنها كه شب و روز را و بهار و پاييز را مقصد گرفته اند، هر دو به پوچى مى رسند.
🖇 آنها كه حركت را و كوچ را و رحيل را فهميده اند و بانگ رحيل را شنيده اند، آماده اند و بهره بردار.
🖇
اينها در رنج، راحت هستند و ديگر به انتظار موقعيت هاى خوب نيستند؛ كه فهميده اند بايد در هر موقعيت، كارى كرد و بهره اى برداشت. به جاى موقعيت و امكانات، به موضع گيرى هاى مناسب روى آوردند. 👌
📨
برشی از کتاب "نامه های بلوغ"، علی صفایی حائری. ص ۸۰
#معرفی_کتاب
#برشی_از_یک_کتاب
@pajohesh_esfahan
┗━━ೃ⁀➷.🍉━━━┛