👈ادامه مطلب بحث: 🔴 - ج۱-قسمت دوم 🔶طبق این حدیث شریف، وجود ابهام و جهل در امتحان، موجب می‌شود که استکبار و خودخواهیِ آدم‌ها مشخص شود و رو بیاید. این ابهام انواعی دارد، یکی از انواعش «ابهام در فلسفۀ دستور» است (وقتی دستوری به انسان بدهند که فلسفه‌اش را نمی‌داند، تکبرش رو می‌آید) یکی دیگر از انواعش، ابهامی است که «راه توجیه را باز می‌گذارد» این ابهام باعث می‌شود که آدمِ متکبر برای راهِ غلطی که انتخاب کرده، توجیه داشته باشد. 🔻اگر ابهامی وجود نداشته باشد و راه توجیه باز نباشد، تکبرِ انسان رو نمی‌آید. تکبر جایی رو می‌شود که آدم برای راهی که انتخاب کرده-و احیاناً راه غلطی است- توجیه دارد، تکبر از جهل و ابهام استفاده می‌کند و خودش را نشان می‌دهد. آدم متواضع همیشه یک حسابی برای جهل خودش باز می‌کند لذا هیچ موضعی را محکم نمی‌گیرد؛ مگر اینکه واقعاً ابهام‌هایش برطرف شده باشد. 🔶علی در ادامه می‌فرماید: «فَاعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ» (همان) ابلیس در یک‌چنین امتحانی قرار گرفت ولی دست از آن استکبار درونی خودش برنداشت و بدبخت شد. همان‌طور که ابلیس و ملائکۀ آسمان امتحان شدند، همۀ انسان‌های روی زمین هم امتحان می‌شوند! ما هم با ابهاماتی که برایمان پیش می‌آید امتحان می‌شویم؛ هم در امتحانات فردی و هم اجتماعی. 🔻وقتی بنا شد حضرت موسی(ع) به محضرِ خضر(ع)‌ برود و یک دورۀ تربیتی داشته باشد، حضرت خضر(ع) فرمود: شما نمی‌توانی صبر کنی (إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/67) و بعد فرمود: اگر صبر می‌کنی، پس سؤال نکن! «سؤال نکن» یعنی ابهام را بپذیر! حضرت موسی نتوانست ابهام را بپذیرد لذا دچار نابردباری شد و سؤال کرد. 🚩دانشگاه صنعتی شریف- ۹۷.۰۲.۲۹ 📢صوت در کانال: @Panahian_mp3 @Panahian_text