🔸 میل به رهایی و آزادی، یک میل مقدس است 🔸 فلسفۀ دین، رسیدن به اوج رهایی و آزادی است 📌 آخرین گام رهایی –ج۱ 🔘 اگر میل به رهایی و آزادی در انسان از بین برود، انسان دچار دو مصیبت بزرگ می‌شود 🔘 شاید برخی عالمان دینی، حس رهایی را به فرار از بندگی خدا تفسیر کنند که تفسیر غلطی است 🔘 برخی دین را طوری توضیح می‌دهند که انگار دین در مقابل رهایی است! 🔘 نگویید «رهایی نخواه و بیا بندۀ خدا بشو!» اتفاقاً بندگی خدا راه رسیدن به رهایی است __ : یکی از خواسته‌های جدی و عمیق انسان «رسیدن به رهایی و آزادی» است؛ رهایی از رنج‌های بیرونی و موانعی که در محیط اطراف پدید می‌آید و رهایی از رنج‌های درونی و رنجش‌هایی که برای انسان پیش می‌آید. خیلی از اوقات که آدم‌ها بندگی خدا را کنار می‌گذارند و اطاعت از خدا و محدودیت‌های دین را نمی‌پذیرند بخاطر همین میل به رهایی است. می‌گویند: «چرا باید خودم را مقید به دینی بکنم که مدام می‌خواهد من را به یک رفتار خاص و به یک وضعیت خاص مقید کند؟ این‌طوری رهایی و آزادی خودم را از دست می‌دهم.» برخی از امیال انسان، امیال اصیلی هستند، مثل میل به لذت و راحت. ولی برخی از امیان ما اصیل نیستند، مثل حسادت. نباید دین را طوری تبلیغ کنیم که مردم تصور کنند دین در مقابل خواسته‌های اصیل انسان قرار دارد. ممکن است برخی عالمان دینی از این میل تفسیر نادرستی کرده باشند و آن را به فرار از بندگی خدا تفسیر کنند. این تفسیر نادرست، باعث می‌شود هر انسانی که در خودش این خواسته و میل اصیل را می‌بیند، از این دین و از این بیان دینی و از این عالم دینی بدش بیاید. لذا ما باید در ادبیات دینی‌مان تجدید‌نظر کنیم! این اشتباه است که بگوییم «رهایی نخواه و بیا بندۀ خدا بشو!» نه اتفاقاً باید گفت: رهایی بخواه، بندگی خدا هم ابزار رسیدن به این رهایی است. رهبر انقلاب به جای اینکه بگویند لیبرالیزم چیز بدی است و اسلام را در مقابل لیبرالیزم بگذارند، به غربی‌ها گفتند که شما لیبرال نیستید! چون یک محسناتی در لیبرالیزم هست؛ هرچند خیالی و تقلبی! بالاخره چهارتا حرف خوب هم در آن هست، ولی آنهایی که ادعای لیبرالیزم دارند آن بخش‌ها خوبش را ندارند. میل به رهایی، یک خواستۀ اصیل و مقدس در وجود انسان است؛ هرجا این میل مقدس از بین رفته، انسان‌ها دچار دو مصیبت بزرگ شده‌اند؛ یک مصیبت بزرگ، پذیرش ظلم سلطه‌طلب‌ها است. اگر میل به رهایی از بین برود، خیلی ظلم‌ها را می‌پذیری، نه‌تنها رنج‌های بیرونی و تحمیل‌های بیرونی را می‌پذیری، بلکه با رنج‌های درونی خودت (مثل غم و اندوه) هم خو می‌کنی و نداشتن نشاط را طبیعی تلقی می‌کنی. اگر میل به رهایی در کسی از بین برود، چگونه او را به خدا دعوت کنیم؟ خیلی‌ها فکر می‌کنند میل به رهایی در وجود انسان مانع دعوت به خدا و مانع پذیرش بندگی خدا است درحالی‌که برعکس است. بعضی‌ها دین را یک‌جوری توضیح می‌دهند که انگار در مقابل رهایی است! نه؛ فلسفه دین رسیدن به این رهایی است، دین می‌خواهد تو را به نقطۀ اوج رهایی متوجه کند تا عاشقش بشوی. اولین الگوی ما برای رهایی خود خداوند است. ما هم دوست داریم مثل خدا، به‌طور مطلق رها باشیم. ببینید ائمۀ هدی در مناجات با خدا چه می‌گویند، مثلاً اینکه: خدایا کسی از تو سؤال نمی‌کند و هرکاری دلت بخواهد می‌کنی «یغفر لمن یشاء» تو هرکه را بخواهی می‌بخشی، هرچقدر بخواهی روزی می‌دهی... اینها یعنی خدایا تو رها هستی. برنامۀ دین این است که تو را رها کند. تهدید و تشویق‌های خدا هم توأم با رهایی است؛ لذا تشویق و‌ تنبیه‌های خدا فوری نیست؛ مثلاً این‌طور نیست که اگر امروز نماز نخوانی، فردا سنگ کلیه بگیری یا سرطان بگیری! حتی بعضی‌ها نماز نخوانند و پول‌دار بشوند. وقتی می‌خواهی نماز بخوانی، می‌فرماید: ذهنت را از هرچیزی که به آن مشغول هستی رها کن، نماز می‌شود تمرین رهاسازی ذهن و روح و دل انسان. اگر رهایی را واقعاً دوست داشته باشیم درِ خانۀ امام زمان(ع) را رها نمی‌کنیم. چون بعد از اینکه خودت را رها کردی مرحلۀ بعدی این است که دوست داری دیگران را رها کنی، بعد از اینکه لذت رهایی را چشیدی و فوایدش را دیدی، دیگر نمی‌توانی بردگی دیگران را تحمل کنی. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل: panahian.ir/post/7949 @Panahian_text