امر به معروف و نهی از منکر کن: دو تا از دوستان ناصر، خیلی اهل دیانت نبودند و ناصر از این موضوع خیلی ناراحت بود. روزی به من گفت (مادر) می‌خواهم رابطه‌ام را با آن دو نفر قطع کنم. من گفتم پسرم با قطع کردن رابطه‌ات آن دو اصلاح نمی‌شوند، باید آنها را نصیحت کنی، ولی برای اصلاح شدن آن‌ها باید صبر داشته باشی، یک شبه آنها اصلاح نمی‌شوند. ناصر آنها را امر به معروف و نهی از منکر کرد تا یکی از آن‌ها به راه امام هدایت شد و در فعالیت‌هایی که ناصر می‌کرد یار و یاور او شد. از آن روز به بعد ناصر روی ورقه‌ای کلام حضرت علی (ع) که می‌فرمایند «امر به معروف و نهی ازمنکر را ترک نکنید که بدهای شما بر شما مسلط می‌گردند. آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد» نوشته بود چون مسئله امر به معروف و نهی از منکر را یک امر واجب می‌دانستند. 🌻🌻🌻 ایمان من چقدر است؟: ناصر روزی تعریف می‌کرد: شبی نیت کردم ببینم ایمانم چقدر است، خواب دیدم امام خمینی نماز می‌خوانند و من از او مراقبت می‌کنم، دشمن هرچه تیر به طرف امام می‌انداختند به بدن من اصابت می‌کرد. اینقدر تیر زدند که جای سالمی در بدن من نبود، دیگر می‌خواستم بیفتم، گفتم، آقا، نمازتان را زودتر تمام کنید. در همین حال از خواب پریدم خیلی خوشحال شدم که ایمانم به جایی رسیده که می‌توانم از امامم دفاع کنم. @parastohae_ashegh313