از کانادا برایم پیام فرستادید که از زندگی و ایمان در کانادا بنویس. سعی می‌کنم در چند یادداشتِ کوتاه، اندازه خودم چند جمله‌ای برای‌تان بنویسم. یادداشتِ اوّل: اولین خوبی کانادا، به نظرم در دسترس‌نبودن و یا شاید هم کُلاً نبودنِ رسانه‌های ضدِ کانادایی است. اینجا شما خیلی اخباری علیه کانادا نمی‌شنوید و مردم هم خیلی پیگیرِ سیاست‌های کشورِ خودشان نیستند. مثلِ ایران نیست که تعداد رسانه‌های مخالف‌اش بیشتر از تعداد رسانه‌های موافقش باشد. این‌طور که من دیدم، رسانه‌ کانادایی هم تلاش‌اش این است که مُدام تنش‌ها و درگیری‌های کشورهای دیگر را نشانِ مردم‌ بدهد و این تصورِ ضمنی را ایجاد کند که کانادا از هر نظر، کشورِ بهتری است. روی هم رفته، موجِ منفی در مورد کانادا دریافت نمی‌کنید. اوّلین عیبِ کانادا(بعد از مُشکل‌مان با دغدغه غَصبی بودن‌اش)، مُلحد بودنِ جامعه‌ی کاناداییِ ونکوورنشین است. اینجا مثلِ ایران نیست که کارها و کتاب‌ها با نام و یاد خدا شروع و تمام شود. در مهدکودک‌ها، مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها، سرِ کار، هیچ جایی نامی از خدا نیست. مردم شناختی از خدا ندارند و خیلی هم برای‌شان انگار مهم نیست که اعتقادی داشته باشند. (یک بار که تلاش می‌کردم برای یکی از شاگردانم در مورد خدا صحبت بکنم پرسید آیا خدا تا به حال به زمین سفر کرده؟) نمی‌دانم شاید این‌ها همه اثر تعالیمِ تحریف‌شده مسیحیت باشد که جامعه را رسانده به نقطه «لٰااِلهَ» و انقلابِ اسلامی هنوز نداشته‌اند که «اِلَّا‌اللّه» را یاد بگیرند. بیشترِ اخلاقیات را تا جایی که شده، حداقل در سطحِ جامعه، به صورت یک قانون در آورده‌اند. مثلاً در اتوبوس و قطار، بارها علامتی را که سالمندان اولویت دارند می‌بینید، ولی در زندگی‌ کانادایی، سالمندان اولویتِ جامعه و فرزندان‌شان نیستند. یا مثلاً نکته دیگری که این سال‌ها توجهم را جلب کرد، خیلی وقت‌ها شاگردهایم وقتی چیزی را پیدا می‌کنند، دنبالِ صاحب‌اش نمی‌گردند. خودشان صاحب‌اش می‌شوند (مثلِ همین سرزمینی که پدران‌شان یافتند و صاحبش شدند). به نظرم همین دید را در مورد علم هم دارند. اگر کشفِ علمی بکنند، دنبالِ سر منشأ آن علم نمی‌گردند. خودشان صاحبِ علم می‌شوند و همین می‌شود که اعتقاد به علمِ کشف‌شده، رسیدن به کاشفِ اصلی را به دنبال ندارد. البته اضافه کنم که اگر خدا را از جامعه گرفته‌اند، عدم وجودِ شیطان را هم با روان‌شناسی توجیه کرده‌اند. فی‌الواقع شیطان را بخشی از طبیعتِ وجودی‌ خودشان در نظر گرفته‌اند. مثلاً اینجا هر چیزی که ما در ایران، وسوسه شیطانی و کُفر می‌دانیم (از شهوت‌ بگیرید تا خشونت)، با روان‌شناسی، به سادگی موجه‌اش کرده‌اند و جایی برای تلاش به سویِ کمال نیست. همجنس‌بازها موردِ توجه ویژه هستند و همجنس‌بازی از هر نوعی که باشد قانونی است، چون از دیدِ روان‌شناسی مدرن، این افراد، با این تمایل به دنیا آمده‌اند و حق دارند پیِ خواسته‌شان باشند. پی‌نوشت: ان شاءاللّه کم‌کم این نوشته را کامل‌تَرَش می‌کنم. @pardarca