🔵 سردرگمی
قسمت دوم
🖋 سید علیرضا واعظ موسوی
زمان سپری شد و زمان مشاوره من فرارسید...
نمی دانستم چه بگویم، از کدامین سیاهی و از کدام نفرینی که بیشتر مرا با خود گره زده بود...
فقط می دانم آشفته بودم و بیقرار و هر چه زمان بیشتری از عمرم سپری می شد، این آشفتگی بیشتر مرا بهم می ریخت...😔
خوشبختانه در همان جلسه اول مشاوره، توانستم بخش عمده ای از مشکلاتم را بشناسم....
امیدوار بودم پس از سپری شدن این جلسات، زندگی ام از چنگال اسارتی که تا قبل از آن نمی دانستم زندانبانش کیست، رهایی یابد...🤔
در این نوشتار قصد دارم تا چندین راه حل که با آن توانسته ام زندگی ام را از این تباهی نجات دهم، بیان کنم تا شاید همه ما بتوانیم مسیر درست زندگی خود را تشخیص دهیم...🙂
این که من فهمیدم خودم و تنها خودم می توانم وضعیت را به سامان کنم، برایم خوشایند بود اما انگار قبل از آن، قلم بر دست گرفته بودم و در بخشی از زندگی یک هایلایت گذاشته، حذف و اضافه کرده و بخشی را نیز خط زده بودم... 😔
و جاهایی که نباید هم با پاک کن و غلط گیر، موضوعات اصلی را به گونه ای پاک کرده بودم که اثری از خود بر جای نگذارند...
این داستان ادامه دارد...
#مشاور #مشاوره #داستان_کوتاه #داستان #ازدواج
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7