چه دلنشین است صبحگاهی که
تو لبخند میزنی وبا موسیقی نگاهت مهربانی را بدرقه میکنی
امیدوارم ازهم اکنون
از زمین وزمان
برایت خوشبختی ببارد
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#صبح
🔹این کلیپ آموزشی را در اینستاگرام ما حتما ببینید.👇👇👇
https://www.instagram.com/tv/CTZs6sDjG40/?utm_medium=copy_link
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#خودشناسی
🔵آدم خوب و بد
🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی
زیاد فرقی نمیکنه که فرق بین آدم خوب و بد را بدونی یا نه!!
اما زمانی که فرق آدم خوب و بد را دونستی و برات فرقی نکردن، اون موقع خیلی فرق داره!!!!
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#خوشبختی #تشخیص
#اطلاعیه
#داستان_کوتاه
جهت عبرت آموزی و آموزش، مشکلات پرتکرار در مشاوره ها را، از این پس به صورت داستان کوتاه و جذاب توسط استاد، نوشته و در کانال منتشر می شود...
از فردا، منتظر قسمت اول این داستان های کوتاه، باشید....
ان شا الله
#مشاور
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔵این داستان: سردرگمی
🔸قسمت اول
🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی
فضای خفقان آور منزل، هر روز بیشتر مرا بهم می ریخت، گویا زمین و زمان سر سازگاری نداشت...😔
هر روز خسته و کلافه تر از روز قبل بودم، هر روز تکرار روز قبل بود، شاید هم مبهم، سخت تر و کسالت آورتر از روز قبل...
نمی دانستم...🤦♀️
نمی دانستم که می خواهم این زندگی را ادامه بدهم یا نه... دوستش دارم یا نه.... اصلا چرا با او زندگی می کنم؟ چرا به او جواب مثبت دادم؟ 🤔
سوالاتی که هر روز با مرور خود، مرا بیشتر به زنجیر می کشید، چنان اسیری که هر چه بیشتر دست و پا میزد، زنجیره های اسارتش ضخیم تر می شد...
نشد و نمی شد، شاید نمی خواستم که با خود روراست باشم و یا شاید هم انتظارات من بیش از حد بود...شاید هم او بد بود و نفرت انگیز، که من نمی توانستم در کنار او آرام باشم...
هر یک از اطرافیانم، نظری داشت، نمی دانستم کدام یک بیشتر با خواسته من نزدیک تر است و یا کدام یک صحیح تر بود...
ذهن من همانند یک لحاف چهل تکه شده بود و مشوش از راهنمایی های مختلف و گاه نیز بی سرانجام که از صحبت با این و آن داشتم...صحبت با افرادی که خودشان هم مشکلات متعددی در زندگی شان داشتند...
بالاخره تصمیم گرفتم به مشاور مراجعه کنم... از خودم گفتم، از او، از کلافی که هر روز هر چه بیشتر بافته می شد، فقط پیچ و تابش مرا بیشتر بهم می ریخت...😔
نمی دانم و آه که نمی دانم چرا اینچنین درگیر شده بودم و تمام وجودم هر روز بیشتر شکنجه می شد...
این داستان ادامه دارد...
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
#داستان #داستان_کوتاه
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
صبح زیبای شما بخیر
🌷🌷🌷
در کنار خانواده، خوشحال و خوش روزی باشید
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
#صبح
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔵خانه ای گرم برای فرزندان
🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی
قبل از اینکه به فرزندتون بگین: چرا دیر آمدی خونه؟!
به خودتون بگین: چکار کردم که فرزندانم تمایلی به ماندن در خانه ندارند؟!
چکار کردم که دوست ندارن، زودتر پیش والدینشون برگردند؟!
#مشاور
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
#تربیت_فرزند
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
سبک زندگی اسلامی
🔵این داستان: سردرگمی 🔸قسمت اول 🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی فضای خفقان آور منزل، هر روز بیشتر مر
🔵 سردرگمی
قسمت دوم
🖋 سید علیرضا واعظ موسوی
زمان سپری شد و زمان مشاوره من فرارسید...
نمی دانستم چه بگویم، از کدامین سیاهی و از کدام نفرینی که بیشتر مرا با خود گره زده بود...
فقط می دانم آشفته بودم و بیقرار و هر چه زمان بیشتری از عمرم سپری می شد، این آشفتگی بیشتر مرا بهم می ریخت...😔
خوشبختانه در همان جلسه اول مشاوره، توانستم بخش عمده ای از مشکلاتم را بشناسم....
امیدوار بودم پس از سپری شدن این جلسات، زندگی ام از چنگال اسارتی که تا قبل از آن نمی دانستم زندانبانش کیست، رهایی یابد...🤔
در این نوشتار قصد دارم تا چندین راه حل که با آن توانسته ام زندگی ام را از این تباهی نجات دهم، بیان کنم تا شاید همه ما بتوانیم مسیر درست زندگی خود را تشخیص دهیم...🙂
این که من فهمیدم خودم و تنها خودم می توانم وضعیت را به سامان کنم، برایم خوشایند بود اما انگار قبل از آن، قلم بر دست گرفته بودم و در بخشی از زندگی یک هایلایت گذاشته، حذف و اضافه کرده و بخشی را نیز خط زده بودم... 😔
و جاهایی که نباید هم با پاک کن و غلط گیر، موضوعات اصلی را به گونه ای پاک کرده بودم که اثری از خود بر جای نگذارند...
این داستان ادامه دارد...
#مشاور #مشاوره #داستان_کوتاه #داستان #ازدواج
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
صبح زیبای شما بخیر
ما را در اینستاگرام هم دنبال کنید🙏🙏
👇👇👇👇👇👇👇
https://www.instagram.com/p/CTxP3xdFbur/?utm_medium=copy_link
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#دلنوشته
یه اتفاق ساده در کودکی برام افتاد که اگرچه ساده بود، ولی اثر عمیقش بر مبانی فکری من هنوز موجوده.
کتابی داشتم که شخصیتهای کارتونی زمان ما توش بود… رنگی!! در حالی که اون زمان همون کارتونها رو سیاه و سفید نگاه میکردیم.
یه روز با یه نفر (که خونشون تلویزیون رنگی داشتن) سر لباسهای پینوکیو بحثم شد. اون طرف اصرار داشت که شلوارکش مشکیه و من به پشتوانه کتابی که باورهای منو ساخته بود میگفتم آبیه.
مدتی بعد در خونه دختر همساده (که جذابیت خونشون اون زمان تلویزیون رنگیشون بود!) برای اولین بار پینوکیوی رنگی رو دیدم و واااای… شلوارک مشکی بود، نه آبی!
نمیدونم میتونید درک کنید یا نه، بعنوان یک کودک، احساس خیلی بدی پیدا کردم. من اون کتاب رو هر روز نگاه میکردم، کارتونهای سیاه و سفید تلویزیونمون رنگهاشو از اون کتاب وام میگرفت و من بهش اعتماد داشتم.
اعتمادی که یهو فرو ریخت.
دو نکته از این خاطره همیشه یادم موند
اولیش پرهیز از هرگونه خدشه به اعتماد دیگران بویژه بچههاست. به بچهها دروغ نگیم، هیچ وقت و به هیچ دلیل. کوچک و بزرگی دروغ در نظر ما، با بچهها فرق داره. دروغ دروغه، کوچیک و بزرگ هم نداره.
و درس دومی که گرفتم، نهادینه شدن این باور در من بود (و هست) که آنچه من به اون کاملا اطمینان دارم، الزاما صحیح نیست.
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
#داستان_کوتاه
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔈 شناخت خود و سپس #ازدواج
برای شنیدم این صوت آموزشی به پیج اینستاگرام ما مراجعه کنید:
👇👇👇👇👇👇
https://www.instagram.com/tv/CTqw55vjm_K/?utm_medium=copy_link
صبح زیباتون بخیر🌸🌸🌸
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7