🗯کربلاییِ مشروط!!! هستم تا زمانی که جانم به خطر نیفتد!! مقروضم و زن و بچه دارم!!! 👈ضحاک ها در هر عصری هستند.... 🎭ضحاک بن عبدالله مشرقی🎭 🔻با کاروان امام حسین علیه السلام رو به رو شد ضحاک: برای عرض سلام خدمت رسیدم از خدا عافیت شما را خواستارم آمده ام تا خبری از وضعیت مردم کوفه بدهم برای پیکار شما جمع شده اند. نظرتان چیست؟ امام حسین علیه السلام: حسبی الله و نعم الوکیل ضحاک: برای شما دعا می کنم امام علیه السلام: چرا ما را یاری نمی کنی؟ ضحاک: من مقروض هستم و خانواده و فرزند دارم مشروط نزد شما خواهم ماند تا آنجا از شما دفاع خواهم ڪرد که دفاع من به حال شما مفید باشد! (یا به تعبیر بی رودربایستی ضرر جانی برایم نداشته باشد!) امامِ(مظلوم): می پذیرم.... 💔💔💔 ضحاک در روز عاشورا دلیری به خرج داد و به خوبی به مصاف دشمن رفت. در ساعات پایانی نبرد، وقتی عمرسعد به تیراندازان دستور تیراندازی داد و اسب های یاران حضرت را پی کردند ضحاک اسبش را در خیمه ای پنهان ڪرد و به جنگ با دشمن پرداخت. او می گوید: بارها امام مرا تشویق ڪرد و فرمود: سست نگردی، دستت بریده نشود ،خدا از اهل بیت رسول، بهترین پاداش ها را به تو ارزانی دارد. (فدای امام شاکر و مهربان💔) ضحاک چون متوجه شد همه یاران امام حسین علیه السلام جز سویدبن عمر و بشیر بن عمرو به شهادت رسیدند نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد. از امام اجازه خواست تا از میدان جنگ کنار بکشد و بازگردد!! امام علیه السلام : با چه مرکبی می روی؟ ضحاک: چون دیدم اسب ها را پی می کنند اسبم را در خیمه ای مخفی کرده ام و آسیبی ندیده! (به جای آنکه تمام حواسش پی حفظ امام زمانش باشد......) امام علیه السلام: خــود دانی !!!!!! ‼‼‼ ضحاک سوار اسب خود شد واز صحنه کارزار خود را رهانید پانزده نفر از سربازان ابن سعد به تعقیب او پرداختند او به روستای شُفیّه رسید و از معرڪه بیرون رفت....🏇🏇 (تا چند صباحی بیشتر در عافیتِ ظاهری پس از شهادت ولی خدا زندگی کند و از قافله سعادت ابدی کربلاییان برای همیشه جا بماند!! ) اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 📚تاریخ الامم والملوک ج۳ص۳۱۳و۳۲۹ 📚ابصارالعین ص ۱۶۸ https://eitaa.com/piyroo