💞❣💞💕❣💞💕❣🌸
🌷🍂🌼🍁🌸🍃🌹🌼🌱
#ادامه روایت
اما پیکر من داخل همین سالن است!
با تعجب به حرفهای او گوش میکردم. گفتم: این پیکرها چند تکه استخوان سوخته است. همسرش چه چیزی را میخواهد شناسایی کند!
همان لحظه برادران شهید برای انتقال پیکرش آمدند. از آنها پرسیدم: این شهید همسر دارد؟
با تعجب گفتند: بله چطور مگه!؟
گفتم: برای شناسایی حتماً باید ایشان بیایند.
برادران شهید که زیاد مذهبی نبودند صدایشان را بلند کردند و گفتند: یعنی چی! مگه برادر ما نسوخته! چی رو میخواد شناسایی کنه.
بعد از کلی صحبت فهمیدم اینها با همسر شهید اختلاف دارند و ارتباطی ندارند.
پدر شهید به سراغ او رفت. ساعتی بعد با همسر شهید وارد شدند. به همسر شهید گفتم: شما میتوانید شوهرتان را شناسایی کنید!
در حالی که اشک میریخت گفت: بله.
بعد هم به داخل سالن شهدای گمنام رفت. دقایقی بعد ما را صدا کرد. در لابهلای شهدای گمنام پیکر سوخته شهیدی را نشان داد و گفت: این همسر من است! خیلی تعجب کردیم. یعنی چطور او را شناسایی کرده
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo