🍂
#خاکریز_اسارت
💢قسمت صدم:
سناریوی فرار
ده نفر از بچه ها بعنوان آشپز در اردوگاه خدمت می کردند که وظیفه پخت و پز صبحانه و ناهار و شام اسرا رو بعهده داشتن. معمولا آشپزا رو از بین افرادی که اندام درشتتر و بدنی قوی تر داشتن انتخاب می کردن. طفلکیا از صبح تا شب تو گرمای تابستون و سرمای زمستون تو محیط باز زحمت می کشیدن و خیلی وقتا با توسری و کابل سرِ شب روانه آسایشگاهاشون می شدن. دونفر از زحمتکش ترین اونا یکی حسن طاهری بچه اصفهان و دیگری روزعلی بچه گتوند خوزستان بود که هردو تو بند ما (سه) و آسایشگاه هشت بودن. حسن طاهری توی زندان الرشید مزمد (بهیار) بود و خیلی به بچه های مجروح خدمت کرده و مورد احترام و علاقه همه بود. ظاهرا از طرف فرماندهان بالا برنامه ی ویژه ای برای زهر چشم گرفتن از اسرای اردوگاه ۱۱ تکریت به فرمانده اردوگاه ابلاغ شده بود و طی یه سناریوی ساختگی و با همکاری جاسوسایی مانند ناصر به آشپزا خصوصا این دو عزیز اتهامِ تلاش برای فراری دادن تعدادی از اسرا داده شد.
قبلش لازمه وضعیت اردوگاه یازده تکریت رو براتون شرح بِدم تا بدونید که قضیه از اساس دروغ بود و برنامه ای برای فرار وجود نداشت و احتمال موفقیت فرار صفر بوده و به گفته خود عراقیا امنیتی ترین اردوگاه اسرا در عراق محسوب میشد. چونکه اولا اسرای این اردوگاه از غواصان کربلای چهار که نیروهای زبده و آموزش دیده تا رزمنده های عملیاتای کربلای پنج و شش بودن و در بین اسرای این اردوگاه تعداد قابل توجهی فرمانده گردان و گروهان و پاسدار و طلبه بود بگونه ای که خود عراقیا اسم این اردوگاه رو گذاشته بودند اردوگاه حزب الله. آنقدر حصارای تو در تو با انواع سیم خاردار و استحکامات عجیب و غریب ایجاد کرده بودن که واقعا یه گنجشک نمی تونست از میون اونا عبور کنه. حتی در بین ردیفای سیم خاردار که گاهی به ارتفاع پنج متر هم می رسید برق سه فاز وصل کرده بودن.
ادامه دارد
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo