🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت سی و هفتم: یک روز شام و یک روز بصره روز دوم ورود بچه ها به بصره و آشنایی من با اونا بود که بعثیا در رو واکردن و گفتن همه بیاید بیرون. رمق و توانی برام نمونده بود. بچه ها همه رفتن بیرون و تا اومدم به خودم بجنبم در بسته شد و من جا موندم. هزار جور فکر و خیال تو سرم می چرخید. می گفتم نکنه بچه ها رو از اینجا بُرده باشن اردوگاه و بازم من اینجا تنها بمونم. بشدت ناراحت بودم که چرا منو نبردن. نکنه هنوز به قضیه اطلاعاتی بودنم شک دارن و میخوان بازم بازجوییای انفرادی رو شروع کنن. نکنه فهمیده باشن من روحانیم و بخوان حسابمو جداگونه برسن. همینجور فکرای مختلف به مغزم فشار میوورد. چن ساعت گذشت و من مثل سه روز اول تو اون اتاق با تنهایی خودم در خیالات مختلف غوطه ور بودم که با سر و صدای سربازای بعثی و بچه ها، خودمو جم و جور کردم. اولش فِک کردم یه عده اسیر جدید اوردن. ولی وقتی در باز شد دیدم همون رفقای خودم ولی با سر و وضعی بسیار آشفته و رقت بار و خونی. مات و مبهوت بودم چه اتفاقی افتاده و بچه ها را کجا بردن. بعثیا که رفتند و در بسته شد، از یکی پرسیدم کجا رفتید و چه اتفاقی براتون افتاد. چرا اینجوری برگشتید. گفت خوش بحالت که جا موندی. چشمت روز بد نبینه. ما را بُردن و هر چهار نفر رو سوار یه ایفا کردن و تو شهر بصره با دستای بسته چرخوندن و تعدادی از خونواده های بعثی رو آورده بودن و هر کس هر چه دستش بود بطرفمون پرت می کرد. یکی با سنگ می زد.یکی با چوب و یکی آب دهان سمتون می نداخت. این سنتی بود که بعثیا از یزید و شامیان سنگدل آموخته بودن. بدجوری بچه ها زخم و زیلی شده بودن. اوضاع بشدت رقت انگیز شده بود. یه عده اسیرِ مجروح، گشنه و بی رمق و این همه مصیبت! واقعا تو اون لحظات غمِ خودم و زخما و همه گرفتاریام از یادم رفت. گاهی دیدن اینجور صحنه ها از خود قرار گرفتن در اون زجرآورتره. من چه بدبختی هستم چرا باید جا بمونم و در غم و درد این بچه ها شریک نباشم. تا چن لحظه قبل چه فکر می کردم و حالا چه دارم می بینم! همون وقتی که می گفتم خوش بحال بچه ها که بردنشون اردوگاه و ازین وضع خلاص شدن طفلکیا زیر رگبار سنگ و کلوخ بعثیا بودن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨