سجودي قبل از شهادتش شجاعانه مي‌جنگيد، در همان هنگامه نبرد كه غبار آتش و بارش خمپاره ملائك را به نظاره افلاكيان زميني مي‌كشاند يوسف درحاليكه آرپي‌جي را آماده شليك كرده بود، از پشت خاكريز برخاست و فرياد زد:«برادران! اين خط، خط اسلام است، نگذاريد يزيد پايش به اينجابرسد». كلماتش عاشورا را به تصوير كشيد و طنين الله‌اكبر بچه‌ها صدايش را همراهي نمود. اما يكباره ابرهاي كبود غم بر دلم سايه افكند و سردار رشيد اسلام نقش بر زمين شد. سراسيمه به سويش دويدم. يوسف كه دل يعقوبي‌اش بيقرار وصل بود از جام حق نوشيد و تمام عشقش را بر زبان جاري كرد. آخرين رمق‌هاي حياتش را در ذكرمقدس :«يا حسين (ع)» دميد و سيراب محبت گشت. (راوي:باقر نيک‌سخن) https://eitaa.com/piyroo