هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 #سلسله_بحث‌های_نهج_البلاغه 🛑 شرح خطبه‌ی ۲۱۶ 🔰 جلسه دوم ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ 💥 هیئت راه فاطمه(س) قم #حجت_ال
📖 شرح خطبه ۲۱۶ جلسه دوم 💢 ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ 💥هیات راه فاطمه(س) قم 🔸 ۴مقدمه: 1⃣ وجود یا انکار حق! • منکرین وجود حق، آنچه حق می خوانیم را بازتاب اجرای قواعد و تکالیف درباره مردم می دانند. حق نزد اینان انعکاس موقعیت هر شخص در جامعه است. قرار دادن هرچیز جای خود، لازمه اش این است که بدون آن جایگاه، حق مستقل و فطری و بشری وجود ندارد! برخی از اهل مذهب هم حق را زاده حکم شرع می دانند نه چیزی غیر آن. سوسیالیست های افراطی هم حق را از آن جامعه و فرد را مکلف می دانند. • قائل به وجود حق نوعی حق مستقل منهای جایگاه و موقعیت اجتماعی برای انسان قائل اند؛ که خود طیف هستند. در بزرگان ما "حقاً للمخلوق" شیخ انصاری، حق فطری یا طبیعی شهید مطهری(مجموعه آثار ج۱۹ص۱۵۸) و... احتمالا در این قسم قرار گیرند. 2⃣ حق، جعل و اعتبار است ولو متکی به تکوین. حق، از مقولات ماهوی و اعراض نیست اعتباری عقلایی است. اعتبار، حد و تعریف چیزی را به چیز دیگر دادن است ادعائاً؛ مثل شیر خواندن انسان شجاع. در تکوین، "حق" یعنی "هست" ، "ثابت"؛ انَّ الجنه و النار حق و... از این قسم است؛ حال در عالم اعتبار اگر چیزی را حق کسی می دانیم، انشاء و ایجاد آن را برایش کمال وجودی می دانیم. حق علف برای گوسفند و حق فکر و انتخاب برای انسان در بیان شهید مطهری از این قبیل است (ر.ک: همان) 3⃣ تفاوت حق/ حکم/ تکلیف؟ • اقوال معروف درباره حق: سلطنت اعتباریِ ضعیف تر از مِلک(مشهور)/ منتزع از احکام تکلیفی و وضعی/ نفس جواز تکلیفی یا وضعی(منکر حق مستقل) • حکم دست شارع و قانون گذار است و غیر قابل اسقاط و انتقال؛ اما حق نوعی سلطه و اختیار است دست خود فرد لذا معمولا نشانه اش قابلیت اسقاط و انتقال است. • تکلیف مقابل هست و قابل جمع با حق در همان مورد و همان جهت نیست. هر حقی البته تکلیف برای مقابلش ثابت می کند. انتخاب هم حق و هم تکلیف است؛ از یک جهت نیست از جهت حق جامعه، تکلیف فرد و از جهت فرد، حق است.قابل اسقاط نیست مثل حق حضانت در بیان شیخ که مصلحت دیگری در آن است و لذا غیر قابل نقل و اسقاط است. ❓چه فرقی می کند چیزی را حق بدانیم یا حکم؟! مثلا قوامیت مرد در خانواده را اگر حق مستقل بدانیم؛ اختیاری است که بر پایه نفع شخصی هرچه خواست بکند؛ الا آن چیزی که دلیل خاص منع کند(مثل کشتن یا...)! اما اگر حکم باشد یا از مجموع تکالیف و احکام انتزاع شده باشد؛ بر پایه رعایت مصالح خانواده باید اعمال شود.لذا مثلا برای رسیدن زن به حقوق مصرح اش (کسب و بیعت و...) باید زمینه سازی کند نه اینکه همه را به نفع خود تاویل ببرد!(دقت کنید) • مامقانی در نهایه المقال در حاشیه مکاسب (بحث خیار فسخ) بر تعریف حق( سلطنت اعتباری) چیزی افزوده: "حق" امتیازی است که به شخص تعلق گرفته؛ "حکم" قاعده ای که به رابطه مربوط است، قطع نظر از اینکه چه کسی طرف رابطه است. در حق، قطع رابطه با شخص همیشه ممکن نیست برخی موارد بخاطر شدت ربط و علاقه قابل اسقاط و انتقال نیست مثل حضانت و ولایت. 4⃣ دو مقام حق: اهلیت تمتع/ اهلیت استیفاء • ممکن است کسی صلاحیت و استحقاق حق داشته باشد، اما خود او مجاز به استیفاء و اجراء نباشد! مثل صغیر و مهجور که واجد حق است اما اهلیت استیفاء ندارد • چالش ها در حقوق سیاسی -محل بحث خطبه۲۱۶ و...- است که مثلا حق هم داشته باشند مثل مهجورین اند که باید قیّم یا ولیّ برایشان استیفاء کند یا خود حق استیفاء هم دارند؟! اینها به غایت در فقه سیاسی موثر و مکتب ساز است. ادامه در بخش دوم 🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇 🌐 @rah_fatemeh