دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
هر وقت اتفاقی پیش می آمد که من از حرف یا رفتار کسی می شدم حمید متوجه دلخوری من می شد ولی اصراری نداشت که برایش کل ماجرا را تعریف کنم. اعتقاد داشت اگر یک طرفه تعریف کنم محسوب می شود چون طرف مقابل نیست که از خودش دفاع کند، برای این که من را از این فضا دور کند با هم به می رفتیم. سوار موتور راهی فدک شدیم، کنار مزار نشستیم. حمید کنارم نشست و گفت: "تو رو به دعوت نمی کنم، بلکه به دعوتت می کنم، نمیشه که کسی مؤمن رو اذیت نکنه، اگر هم توی این حق با خودته سعی کن از ته دل و بی منت تا نگاهت نسبت به اشخاص عوض نشه و احساس بدی بهشون نداشته باشی، اگه تونستی این مدلی این باعث میشه رشد کنی." 🌹 🌸🍃 @rahe_ebrahim