غم ها را رها میکنم اما حواسم نیست، یک تکه ی کوچک ِ درد هنوز به سرآستینِ لباسم چسبیده... همان یک ذره ای که می گویی مهم نیست! یک آن اما عینِ فیلم های ترسناک ،بزرگ میشود و بزرگ میشود و... دوباره مرا می بلعد. غم ها را رها می کنم ، اما همیشه دردی هست که به گوشه یِ لباست یا مثلِ سنجاق به موهایت یا حتی یک گوشه ی کشوی ِ میزت پنهان می ماند می گویی مهم نیست اما... تمامِ زندگیِ بعضی هامان چقدر شبیهِ فیلم هایِ ترسناک است. { }