🦠 🦠 🦠 🦠 🦠 🦠 🦠 🦠 🦠 🦠دغدغه‌ی چیزی شدن ❓چرا برخی از ما دچار بحران هویت می‌شویم؟ ❓چرا برخی زنان خانه‌دار دچار افسردگی می‌شوند و زندگیشان را بیهوده تصوّر می‌کنند؟ اکثر ما در دنیا اینقدر دست و پا می‌زنیم تا چیزی بشویم؛ و برای اینکه چیزی شویم همیشه ناآرام هستیم، عجله داریم، حرص می‌زنیم و اگر به‌ این‌ هدف‌مان که چیزی‌شدن است نرسیم ناراحت، سرخورده و افسرده می‌شویم. همه‌ی این تلاش‌های ما به این خاطر است که اغلب ما «ارادۀ علوّ» داریم؛ در ذهن‌مان برنامه‌ریزی و خیال‌پردازی می‌کنیم که:«من ان‌شاء‌الله درس‌هایم را خوب می‌خوانم و بعد عالِم ،مجتهد،پزشک حاذق و مسئول کشور خواهم شد و فلان‌جا به دین خدمت می‌کنم » اینها همگی «طول الامل» و «ارادۀ علو» برای رسیدن به برتری‌ها و بلندمرتبه‌گی‌ست. غافل از اینکه در قرآن ارادۀ عُلوّ نهی شده است: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ همین اراده‌ی علو باعث می‌شود ما از آنچه هستیم راضی نباشیم و وظایف خویش را نادیده انگاریم؛ مثلاً خانم خانه‌دار تصور کند که آن‌طور که باید تأثیرگذاری باشد، تاثیرگذار نیست و برای تأثیرگذاری حتما باید شاغل باشد تا برای خودش چیزی بشود؛ لذا وقتی خودش را با برخی خانم‌ها که مشهور هستند یا فعالیت‌های اجتماعی گسترده دارند مقایسه می‌کند، احساس افسردگی و سرخوردگی می‌کند، فکر می‌کند عمرش به هدر رفته، غافل از اینکه آنچه خدا از یک انسان می‌خواهد، وظیفه‌گرایی است نه اینکه « علوّ در ارض» پیدا کند. بلکه هدف زندگی، انجام وظایفِ لحظه به لحظه است. چه بسا وظیفۀ یک خانم این باشد که 40 سال فقط بچه‌داری و شوهرداری کند بدون هیچ بُروز و ظهور اجتماعی‌؛ چنین خانمی باید با تمام وجودش، با شادی، نشاط کامل، مشغول انجام همین وظیفه‌ای باشد که خدا فعلاً بر عهده‌اش گذاشته است؛ چه بسا خداوند مقدر کرده با تربیت خوب فرزندانش در بیستمین نسل او، یک انسان شاخص و مُصلح اجتماعی بوجود بیاید یا شاید عالمی فقط باید تا آخر عمر، همین تبلیغِ معمولی خودش را به نحو احسن و با اتقان انجام دهد و هیچ نِمود فراگیر اجتماعی پیدا نکند؛ اما در عوض، خداوند اثری پنهان در تبلیغ او بگذارد که سالها یا قرن‌ها بعد خودش را نشان بدهد. مگر خروجی و بُروز و ظهور تمام کارهایمان را باید همین امروز ببینیم؟! از بین 124 هزار پیغمبر، چند نفرشان بروز و ظهور اجتماعی و تاریخی داشتند؟! بیش از 10-20 مورد نبوده؛ بقیه حتی اسم‌شان هم در تاریخ باقی نمانده است. ما باید بدانیم طبق گفته مرحوم صفایی حائری (عین صاد) در هر لحظه، بیش از یک قدم در پیش روی ما نیست؛ همان یک قدم را درست و بر اساس وظیفه برداریم. خودِ راه به انسان نشان می‌دهد که به چه سَمتی باید حرکت کند. قرب الهی مختص به «انتهای مسیر» نیست، بلکه «در طول مسیر» نیز هست ( و هُوَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‌). فرض کنید در حال رانندگی در خیابان هستیم و در ذهن‌مان یک مطلب علمی یا انجام یک کار انجام نشده آمد به خاطر آن سریع رانندگی نکنیم تا به منزل برسیم بلکه از ➖از خودمان سؤال کنیم که: «فلانی! چرا تند رانندگی می‌کنی؟!» ➕«چون می‌خواهم زودتر به منزل برسم و فلان مطلب علمی را مطالعه کنم یا فلان کار انجام نشده را انجام دهم». ➖بعد از خودمان بپرسیم: «مگر خدا در حال حاضر از ما چه میخواهد که اینقدر تند رانندگی می‌کنی. ➕«خدا از من خواسته که در هر لحظه، به وظیفه‌ای که در آن لحظه دارم عمل کنم؛ خدا هرگز از من نخواسته، عالِم یا دانشمند یا خانم شاغل یا هر چیز دیگری بشوم. فقط از من خواسته که در هر قدم از زندگی، وظیفه‌ام را نسبت به آن قدم، انجام بدهم؛ اگر انجام این وظایف، منجر به عالِم شدن و موثر بودن در خانواده و جامعه بشود که فَبِها. اگر هم نشود، که پس حتماً خدا صلاح ندیده». بعدبگوییم: «حالا که در حال حاضر، وظیفه‌ات چیز دیگری نیست؛ پس درست و با احتیاط رانندگی کن، که اگر تند و بی احتیاط رانندگی کنی، مؤاخذه میشوی». 📌 و با این اصلاح افکار است که به شدت آرام می‌شویم و آن عجله‌ای که برای رسیدن‌های فراوان زندگی داریم، به کلی از بین خواهد رفت؛ این اصلاح به ظاهر ساده، تأثیر عمیقی روی استراتژیِ زندگیِ ما خواهد گذاشت و در ذهن ما همچون سنگ، حک خواهد شد، دیگر در زندگی برای اینکه چیزی بشویم کار نمی‌کنیم؛ دیگر درگیر عجله، افسردگی، سرخوردگی نخواهیم شد. 🖊دیگر نویسی که دست به سر و گوشش کشیدم ‌╔   ⃟🌸๑‌ ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110