🌸ادامه حضرت لوط🌸 👇👇 💥گفتگوى مأموران عذاب با حضرت لوط عليه‏ السلام💥‏ سرانجام مأموران عذاب به صورت بشر، از حضور ابراهيم خارج شده و به حضور لوط وارد شدند، لوط جوانان زيبايى را ديد و در اين موقع مشغول آبيارى زراعتش بود، به آن‏ها گفت: شما كيستيد؟ آن‏ها گفتند: ما مسافر راه هستيم امشب مايليم مهمان تو باشيم. لوط، با توجه به قوم منحرف و زشتكارش از يك سو، و ورود جوانان زيبا از سوى ديگر، در فشار روحى قرار گرفت، كه چه كند، اگر اين جوانان را مهمان كند ترس آبروريزى است، اين فكر چنان او را ناراحت كرد كه به خود گفت: ⭐️هذا يَومٌ عَصيب⭐️ٌ؛ امروز روز سخت و وحشتناكى است. اما لوط مهمان نواز چاره ‏اى جز اين نداشت كه مهمانان را به خانه خود ببرد، آن‏ها را به سوى خانه ‏اش راهنمايى كرد ولى براى اين كه آن‏ها را از ماجرا با خبر كرده باشد، در وسط راه چند بار به آن‏ها گفت: اين شهر مردم زشتكار و منحرفى دارد، تا اگر ميهمان‏ها توانايى مقابله دارند، حساب كار خود را كرده باشند. در بعضى از روايات آمده: لوط آن قدر مهمان‏هاى خود را معطل كرد تا شب فرا رسيد، شايد در تاريكى دور از چشم آن قوم شرور و آلوده بتواند با حفظ آبرو از آنان پذيرايى كند. به هر حال مهمانان وارد خانه لوط شدند، همسر لوط بر پشت بام رفت و آتش روشن كرد، قوم شرور فهميدند كه امشب در خانه لوط چند نفر به مهمانى آمده ‏اند و از هر سو به سرعت به سوى خانه لوط عليه ‏السلام هجوم آوردند. ادامه دارد..... @ranggarang