☘تقدیم به نقاش خانواده خواهر عزیزم بمناسبت زادروز مبارکش☘
چشم هایت چشمه ای جوشان و سحرآمیز شد
از سر انگشتان تو عشق و هنر لبریز شد
کودکی بودم که مادر رفت، اما مهرِ او
از میانِ دست هایِ گرمِ تو تجویز شد
روی قلبم داشت هی اندوه بالا میگرفت
با نگاه مهربانت غصه ها ناچیز شد
کوه صبر و استقامت پیش پای صبر تو
مثل سنگ در کف هر نهر ریز ریز شد
هر شبی بیدار بودم قصه هایت مرهمی
بر دل غمدیده ام بسیار روح انگیز شد
ای بهاری که خزان هرگز ندارد صورتت
مانده ام که قسمتت آخر چرا پاییز شد
تو تکی آن تک که حکم آخرین دست منی
پس چه باکی ای برادر تک اگر گشنیز شد
من اگر شاعر شدم از مهر دستان تو بود
با تو خاک طبع شعرم سبز و حاصلخیز شد
#یس_علوی
🌸تولدت مبارک عزیزبرادر🌸