#امام_حسن_شهادت
مردِ غریبِ شهر، که نیلی ست پیکَرَت
آهِسته تر شد از چه نفس های آخَرَت؟
باور کنم در آن وطنِ مادریِ تو
یک مرد هم نبود، شَوَد یار و یاوَرَت؟
خاکَم به سَر، که خانه شُده قتلگاهِ تو
خاکَش به سر، که قاتلِ تو بوده هَمسَرَت
چون تِکّه پاره ی جِگرت را، به طَشت دید
آهی کِشید از دل و میگُفت خواهَرَت؛
ای بَعدِ مادر و پِدَرم سَرپناهِ مَن
آوَرده زَهرِ سوده ی دُشمن چه بَر سَرَت؟
گُفتی: زَمانِ مَرگِ تو بوده به کوچه ای
روزی که بود، دَستِ تو دَر دَستِ مادَرَت
روزی که پیشِ چَشمِ تو آئینه ی رَسول
اُفتاد روی خاکِ مَدینه، بَرابَرَت
خون میچِکَد زِ گوشه ی لَبهای تو، وَلی
تَصویرِ کربَلاست، دَر آن دیده ی تَرَت
مَعلوم شُد، فِراقِ تو داغی عَظیم بود
با سوگنامه ای که سُروده بَرادَرَت
عَبّاس با حُسین، چِگونه کِشیده اَند...
...هَفتاد تیرِ تیزِ جَفا را زِ پِیکَرَت؟
حالا تویی و آن کَرَمِ بی نهایَتَت
حالا مَنَم گِدای قَدیمیِ این دَرَت
یِک لُقمه نان دَهی نَدَهی شُکر میکُنَم
ما را نِوِشته اَند: " بِمانیم نوکَرَت "
یِک روز اَگَر که گُنبَدِ زَردَت بَنا شَوَد
میخواهَم از خُدای، که باشَم کَبوتَرَت
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein