✍من نیروی تازه وارد پادگان بودم.
💢آشنا شدن با همکارها و جلب اعتماد و اطمینان نیروهای قدیمی یکی از دغدغه های من در اوایل کار بود.
☀️یکی از کسانی که خیلی زود و به دور از تشریفات مرسوم سازمانی و با رویی گشاده و محبت آمیز با من برخورد کرد؛ علی سعد بود.
🔰در چند ماموریتی که همراه ایشان در مراکز مختلف نظامی بودیم؛
طوری با من برخورد می کرد که اصلا احساس غریبی نمی کردم.
💭او با روحیه ی جهادی مرا در آموختن کارهای تخصصی کمک می کرد و با راهنمایی های خالصانه اش باعث پیشرفت من در آن قسمت شد.
▫️یکی از
خصوصیات عبادی علی سعد که در آن ماموریت ها خودم شاهد آن بودم؛
مقید بودن او به خواندن نماز شب بود.
🗯حتی وقت هایی که کارمان تا نیمه شب طول می کشید و همه با خستگی تمام به آسایشگاه بر می گشتیم؛ علی نماز شبش ترک
نمی شد.
🔸در
قرائت قرآن هم همین طور بود.
🔹با وجود مشغله ی زیاد؛ برای خواندن قرآن وقت می گذاشت.
راوی:
همرزم شهید
برگرفته از کتاب:
#تنها_در_باغ_زیتون
#شهید_علی_سعد
🪴روایتگران شهدای دزفول🪴
https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea