📝 🌹 💠روز بود. یک دست لباس سرخ و سبز برای‌ او خریده بودیم. رفت بیرون و آمد. لباس را درآورد و کنارگذاشت. گفتم: همه لباس نو پوشیده‌اند، تو چرا لباست را در آوردی؟ گفت: اگر من این لباس را بپوشم، آن بچه‌ها که هستند و بابا و مامان ندارند،غصه می‌خورند و کسی‌ برای‌ آن‌ها لباس نمی‌‌خرد. من دلم نمی‌آید این لباس را بپوشم بنابراین لباس‌های کهنه را بیشتر دوست دارم. 🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇 @ravianerohani