چو نوری هستی و دیدن نداری
بنایی جز درخشیدن نداری
عقیقی و تراشیدن نداری
تو در فقهت ندانستن نداری
لباس علم خود را بر تنم کن
دوباره با کلامت روشنم کن
تو آقایی که دست رد ندارد
گدا پیشت نمیخواهد ندارد
کبوتر، دور تو گنبد ندارد
بقیعت زائری دارد؟ ندارد!
فدای داغ و درد بیشمارت
نشانی از حسن دارد مزارت
سبیل اللهی و سمت خدایی
امیر مروه و سعی و صفایی
دلیل گریه های روضه هایی
شهید زندهء کرببلایی
اگر از کودکی در شور و شینی
تو گریان با علی بن الحسینی
ترا در روضهء افلاک بردند
ضریحت را به جائی پاک بردند
تنت را با دلی غمناک بردند
ولی با سه کفن در خاک بردند
کنارت روضه بود و سینه زن بود
حسین اما سه روزی بی کفن بود
سیاهی عزا را می شناسی
بلای کربلا را می شناسی
زبان نیزه ها را می شناسی
تو سرهای جدا را می شناسی
به قلب پاره پاره تیر دیدی
زنان را در غل و زنجیر دیدی
اگرچه دیدی از دشمن جسارت
اگرچه رفته ای بین عمارت
خجالت می کشی از بعد غارت
رقیه با تو بوده در اسارت
تو هم دور و برش آتش گرفتی
برای معجرش آتش گرفتی
کنار او به پایت خار رفته
حواست پیش نیزه دار رفته
کسی که کوچه و بازار رفته...
ز جسمش، جان هزاران بار رفته
میان شام، سرها سنگ می خورد
به صورت های زن ها چنگ می خورد
#امام_باقر_ع
@reza_dinparvar101