eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
741 دنبال‌کننده
47 عکس
114 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
چو اشک، پرده نشین جمال دلدارم به شوق نیمه نگاهش، هزار دل دارم اگرچه درصف عشاق، نیست مقدارم "بهای وصل، اگر جان بود خریدارم" شده است محضر او نیمه های شب حاضر غلام و نوکر درگاه حضرت باقر چو پرده از رخ زیبای او خدا برداشت به خاک مقدم او قبله سر به سجده گذاشت به پای فاطمه سجاد، ریخت آنچه که داشت بدون پرده بگویم، که مادرش گل کاشت نماز شوق بخوان عبد سرمد آمده است بگو به خلق، دوباره محمد آمده است ببند حجلهءگل، گل بریز در پایش ببین جمال خداوند را به سیمایش بگو درود خدا بر سرشت و آبایش بخوان سلام خلائق به روی زیبایش نسیم روضهء رضوان، شمیم انفاسش بهار، گم شده در کوچه های احساسش چو در میانهء گهواره می زند لبخند کبوتر دل جبریل می رهد از بند به قطره قطرهء اشکش، به چشم او سوگند ز غیر او به خدا زود میشود دل کند نوشته با خط زر، خطّ سرنوشت اینجاست بهشت از که بجوئیم تا بهشت اینجاست طلایه دار بهشت است زائرکویش هزار لیلهء قدر است لیلهء مویش سجود میکند عالم به طاق ابرویش هزار بوسه بچیند فرشته از رویش خدای کعبهء دنیایی از نجوم است او چراغ شب زدگان، باقرالعلوم است او رسیده آنکه خدا منصب امامش داد ز تیغ علم لدُن، قدرت قیامش داد عبای سلطنتی هدیه بر غلامش داد ندیده ختم رسل بارها سلامش داد به روز حشر، که دلها ز بی کسی تنگ است بدون مُهر ولایش، کُمیت ما لنگ است به چهره، آینه ای محو کبریا دارد اگر به کعبه صفاهست از او صفا دارد سخا و جود و کرم همچو مجتبا دارد مدال جان به کف از شاه کربلا دارد دوباره حاجت سینه زنان روا شده است به یاد او دل ما باز کربلا شده است ضریح و مقبرهء خاکی اش بهشت برین ز اشک زائر او گشته خاک، عطر آگین هزار مرتبه با گریه جبرئیل امین به روی سینهء پرسوز من نوشته چنین دلی به وسعت عشقش وسیع دارم من هنوز حسرت طوف بقیع دارم من دمی که آه ز دلها رحیل می بندد مسیر اشک مرا رود نیل می بندد چو آفتاب به قبرش دخیل می بندد ز شعله راه به روی خلیل می بندد دوباره در وسط جشن، مضطرم کردند ضریح سینه هر شیعه را حرم کردند @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
چو نوری هستی و دیدن نداری بنایی جز درخشیدن نداری عقیقی و تراشیدن نداری تو در فقهت ندانستن نداری لباس علم خود را بر تنم کن دوباره با کلامت روشنم کن  تو آقایی که دست رد ندارد گدا پیشت نمیخواهد ندارد کبوتر، دور تو گنبد ندارد بقیعت زائری دارد؟ ندارد! فدای داغ و درد بیشمارت نشانی از حسن دارد مزارت سبیل اللهی و سمت خدایی امیر مروه و سعی و صفایی دلیل گریه های روضه هایی شهید زندهء کرببلایی اگر از کودکی در شور و شینی تو گریان با علی بن الحسینی ترا در روضهء افلاک بردند ضریحت را به جائی پاک بردند تنت را با دلی غمناک بردند ولی با سه کفن در خاک بردند کنارت روضه بود و سینه زن بود حسین اما سه روزی بی کفن بود سیاهی عزا را می شناسی بلای کربلا را می شناسی زبان نیزه ها را می شناسی تو سرهای جدا را می شناسی به قلب پاره پاره تیر دیدی زنان را در غل و زنجیر دیدی اگرچه دیدی از دشمن جسارت اگرچه رفته ای بین عمارت خجالت می کشی از بعد غارت رقیه با تو بوده در اسارت تو هم دور و برش آتش گرفتی برای معجرش آتش گرفتی کنار او به پایت خار رفته حواست پیش نیزه دار رفته کسی که کوچه و بازار رفته... ز جسمش، جان هزاران بار رفته میان شام، سرها سنگ می خورد به صورت های زن ها چنگ می خورد @reza_dinparvar101
آمده ذی الحجه و افتاده ام یاد منا من شدم عمری اسیر خاطرات کربلا در لوای علم، کارم روضه خوانی بوده است چند سالم بوده که قدم کمانی بوده است باقرم، آنکس که پیرم کرده اند از کودکی موقع دشنام، سیرم کرده اند از کودکی گرچه بر سجاده کار من دعا بوده فقط منبر من روضه های کربلا بوده فقط سوختم چون پیکرم تشییع شد با یا حسین سوختم چونکه نرفتم زیر دست و پا حسین! زهر، کاری شد ولی با جان من کاری نداشت دور و اطرافم کسی تب یا که بیماری نداشت دومین مردی که در زنجیر می آمد منم هی زمین میخورد و گاهی دیر می آمد منم زیر پایم آبله با خار می بینم هنوز آنقدر شلاق خوردم تار می بینم هنوز دور من در خیمه آتش بود، اما آب نه چشم من می رفت دنبال نی اما خواب نه سوختم اما نه با این زهر! بلکه در حرم سوختم تا گفت عمه در حرم، کو معجرم؟ در اسارت، هیچ چیزی بدتر از این غم نبود دورمان بودند این و آن ولی محرم نبود دورمان بودند بسکه دزدهای گردنه عمه از هرکس که آمد خورد سیلی یک تنه غربت آن عصر عاشوراست میسوزاندم غارت خلخال از پاهاست میسوزاندم پای آن عهدش مرا هم می کشد آخر حسین نوحه ام امشب شده؛ ای کشته بی سر حسین @reza_dinparvar101
چو پرده از رخ زیبای او خدا برداشت به خاک مقدم او قبله سر به سجده گذاشت به پای فاطمه سجاد، ریخت آنچه که داشت بدون پرده بگویم، که مادرش گل کاشت نماز شوق بخوان عبد سرمد آمده است بگو به خلق، دوباره محمد آمده است @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است غروب کودکی ات، غصه ی سر پیری است کتیبه ی دل ما، داغدار ماتم توست نوشته اش، غم ذی الحجه تا مُحرّم توست مدینه ای و به کرببلا گریز زدی سری به خاطره ی نیزه های تیز زدی اگرچه دور تو هم عده ای بلاخیزند کنار بستر تو آب را نمی ریزند کمی شلوغ شد و شور و شین را کشتند غروب بود که دیدی حسین را کشتند سری که نابلدانه بریده شد دیدی تو غارت بدنش را به چشم خود دیدی صدا زدی که چه آورده اند بر سر زینب «سری به نیزه بلند است در برابر زینب» میان تب، پدرت را غریب سوزاندند دل سه ساله تان را عجیب سوزاندند صدای هلهله ی دشمنان ترا هم کُشت تو کعب نیزه ... لگد ..‌ مُشت خورده ای از پُشت ز دست بسته ی تو در طناب، بیتابم هنوز از غم و آه رباب، بیتابم میان مردم شام ازدحام، می دیدی میان کاخ، سر و تشت و جام می دیدی @reza_dinparvar101
چو نوری هستی و دیدن نداری بنایی جز درخشیدن نداری عقیقی و تراشیدن نداری تو در فقهت ندانستن نداری لباس علم خود را بر تنم کن دوباره با کلامت روشنم کن  تو آقایی که دست رد ندارد گدا پیشت نمیخواهد ندارد کبوتر، دور تو گنبد ندارد بقیعت زائری دارد؟ ندارد! فدای داغ و درد بیشمارت نشانی از حسن دارد مزارت سبیل اللهی و سمت خدایی امیر مروه و سعی و صفایی دلیل گریه های روضه هایی شهید زندهء کرببلایی اگر از کودکی در شور و شینی تو گریان با علی بن الحسینی ترا در روضهء افلاک بردند ضریحت را به جائی پاک بردند تنت را با دلی غمناک بردند ولی با سه کفن در خاک بردند کنارت روضه بود و سینه زن بود حسین اما سه روزی بی کفن بود سیاهی عزا را می شناسی بلای کربلا را می شناسی زبان نیزه ها را می شناسی تو سرهای جدا را می شناسی به قلب پاره پاره تیر دیدی زنان را در غل و زنجیر دیدی اگرچه دیدی از دشمن جسارت اگرچه رفته ای بین عمارت خجالت می کشی از بعد غارت رقیه با تو بوده در اسارت تو هم دور و برش آتش گرفتی برای معجرش آتش گرفتی کنار او به پایت خار رفته حواست پیش نیزه دار رفته کسی که کوچه و بازار رفته... ز جسمش، جان هزاران بار رفته میان شام، سرها سنگ می خورد به صورت های زن ها چنگ می خورد @reza_dinparvar101
در لوای علم، کارم روضه خوانی بوده است چند سالم بوده که قدم کمانی بوده است باقرم، آنکس که پیرم کرده اند از کودکی موقع دشنام، سیرم کرده اند از کودکی @reza_dinparvar101