eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
633 دنبال‌کننده
34 عکس
92 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
یابن الحسن (عج)؛ روز آخر، حلال کن ما را ‌مستحقِّ وصال کن ما را @reza_dinparvar101
گدا می کشد حسرت و مضطر است پُر از اشک و آهِ شب آخر است محرم صفر رفته اما حسین دلم بیقرار غم مادر است @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
سرم هرگز نشد پیش کسی‌ خم همیشه سربلندم زیر پرچم ابالفضلی! پریشان حسینم سلام آقا! خداحافظ محرم گدای سفره ات پیغمبرانند نداری دور این سفره گدا کم شفای عاجل از تربت گرفتم نشد بیمار تو محتاج مرهم رفاقت با یکی آنهم تو ارباب! در عالم تو فقط خوردی به دردم بجز زهرا که دستم را گرفته نمیخواهد کسی من را در عالم جوانی میکنم با عشق اکبر فدای اصغرت اولاد آدم برای اشک ما زحمت کشیده علی یک عمر، دور چاه زمزم اهالی نجف مهمان نوازند بساط اربعین را کن فراهم خدا حفظت کند بر روی نیزه ز شر سنگ تیز و نامنظم سر ناموس خود معجر ندیدی سرت با خون تازه شد معمم دم دروازه ساعات، زینب معطل بود و شد محتاج محرم @reza_dinparvar101
آفتاب است و شررهای بدی است پشت دروازه، سحرهای بدی است هرچه گفتم به رقیه نزنید پاسخم حرف و تشرهای بدی است ساربانا مرو در وادی شام صبر کن، زنگ خطرهای بدی است جان زینب مکن ای صبح طلوع! جشن دارند و خبرهای بدی است کوچه هاشان چه شلوغ است حسین پشت در، دردکمرهای بدی است همه مستند خدا رحم کند پیش رویم چه سفرهای بدی است ترس بازار یهودی دارم بین آنها چه نظرهای بدی است معجرم کو؟ شده ام راهی کاخ بین این شهر، گذرهای بدی است @reza_dinparvar101
"دودمه ورود به شام" دختر زهرا و حیدر، گوش بر فرمان کند لشکرش طوفان کند زینب آمد کوچه های شام را ویران کند لشکرش طوفان کند @reza_dinparvar101
دیدم خودم شکسته شده مادری که نیست زندانی قفس شده ام با پری که نیست زینب رسیده است میان یهودیان لشکر کشیده اند در این خیبری که نیست دورم اراذلند و به عباس خیره ام امّید بسته ام به یل لشکری که نیست هم طعنه خورده، هم تنه در شام خواهرت افتاده ام وسط، طرف دیگری که نیست با سنگ می زنند و هماهنگ می زنند جز دستهای بسته من سنگری که نیست تو با لباس کهنهء خود جنگ کرده ای من با لباس پاره و این معجری که نیست جامانده های کرببلا هول می زنند هی چنگ می زنند به آن زیوری که نیست در بین تازیانه و در زیر دست و پا من گشته ام ولی پی انگشتری که نیست افتاده نیزه دست همه، داد می زنم حالا بگو چکار کنم با سری که نیست؟! مهمان کاخ می شوی و چوب خیزران با این سرِ جدا شده و پیکری که نیست من فکر می کنم به کنیزی که حرفش است تو فکر کن به دختر خود، دختری که نیست... @reza_dinparvar101
نیمه شب با گریه کارش گردگیری سر است آنکه می میرد برای درد بابا دختر است @reza_dinparvar101
دستم ورم دارد ولی بالا می آید این صورتم خیلی به مادرها می آید ای دختر شامی تو حالت جا می آید از دامن سرنیزه ها بابا می آید کرببلا در دست مردان معجرم رفت در شام با رقصیدن زن ها سرم رفت @reza_dinparvar101
بدجور من بیچاره ام، بدجور پستم تو احترامم کردی و حرمت شکستم خرج مرا دادی ولی پایت نماندم به نوکرت دل بستی و من دل نبستم بی آبروتر از من اینجا هیچکس نیست آلوده دامانم ولی زائر که هستم من کوله ای دارم که سنگین از گناه است این کوله را پُر کردم و خالیست دستم جز گریه و چشم ترم چیزی ندارم دور از حرم با طعم تربت، مست مستم دلتنگ باب القبله و صحن حسینم از این قفس مثل کبوتر باز رستم پاکم کن و خاکم کن آقا اربعین شد اصلاً بیا و فکر کن بی سرپرستم بین نجف تا کربلا ذکرم رقیه است با تاول پا بین موکب ها نشستم دارد دوباره می رسد عاشق به معشوق زار و پریشان دو دلدار الستم گفت عمه گرچه صورتم باباپسند است زیبایی دختر به گیسوی بلند است هرچند خیلی حرفها دارم برایش مویی ندارم تا ببافم پیش پایش @reza_dinparvar101
خروج از شام زبانحال عمه سادات با حضرت رقیه (س) بعد این فتح و ظفر، رنج و بلایی سخت است دخترم! بی تو شوم کرببلایی سخت است از تو دل کندن و اینگونه جدایی سخت است بین ویرانه بمانی و نیایی سخت است مضطرم! بین تو و رفتن و ماندن، چه کنم؟ تو که راحت شدی از درد، ولی من چه کنم؟ آنکه بی جنگ، ز خولی و سنان بُرده تویی آنکه از غربت بابای خودش مُرده تویی من علی هستم و زهرای لگد خورده تویی صورتت سوخته، حوری دل آزرده تویی گل رخسار ترا قرمزی لاله نشست تن مجروح ترا آن زن غساله نشست کاش با ما، تو هم از شام سفر می کردی باز هم ناله از آن درد کمر می کردی دختران را ز سر کوچه خبر می کردی معجرت را سر بازار، به سر می کردی چقدر نُقل زبانِ همه زن ها شده ای به غرورِ همه بَرخورده که تنها شده ای ما که رفتیم ولی بر موی ما، چنگ نخورد به سر و صورت ما مُشت هماهنگ نخورد از روی بام، به پیشانی ما سنگ نخورد وقت افتادن سرها، دُهُل جنگ نخورد خاطرات بدم از شام، فقط این ها نیست دیگر آن دخترِ بی چاک و دهان، اینجا نیست آن همه دوری و هجران! چقدر سخت گذشت غم موهای پریشان! چقدر سخت گذشت سکّوی بَرده فروشان! چقدر سخت گذشت تشت و چوب و لب و دندان! چقدر سخت گذشت وقت برگشت، به ما طعنه ی تیزی نزدند بی حیاها به زنی حرف کنیزی نزدند @reza_dinparvar101
در عراقی، جهت قبله ی ایران منی از تولد سبب گریه ی چشمان منی من اگر اشک نریزم نفسم می گیرد تو بهشت وسط سینه ی سوزان منی آمدم خوب نگاهم کنی و جان بدهم ببری یا نبری اَم به حرم، جان منی خستگی، تاول پاها... همه اش می ارزد بهترین خاطره در سختی دوران منی روضه تعطیل نشد، خرج گدای تو رسید متوجه شده ام برکت دُکّان منی از همان قبل محرم که تو آواره شدی نگران سفر و حال پریشان منی پای من درد گرفت و نظرت راهم بُرد بسکه تو فکر من و بُردن عصیان منی لب تو خشک شد و خشک نشد آب فرات با همان تشنگی ات، چشمه ی جوشان منی درد خود را به اباالفضل نگفتم به کسی جز تو که معتقدم عشق نیاکان منی ای همه زندگی ام! قبر مرا روشن کن وقت تلقین سبب خنده ی پایان منی ای شه بی سر من، بی سر و سامان تواَم با همین بی سری اَت هم سر و سامان منی زنده زنده جلوی خیمه شهیدت کردند مقتل مستدل شاه خراسان منی روی نیزه بروی یا نروی بالایی ای که سی جزء شدی، مصحف قرآن منی موکبم را زده ام گوشه ی ویرانه حسین! باخبر از غم و آه دل ویران منی دخترت گفت حسین آب شدم، آب بخور تشت زر دور و برت نیست... تو مهمان منی ای که هم بازی اطفال شدی پای درخت خاک و خونی شدی اما روی دامان منی @reza_dinparvar101