eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
741 دنبال‌کننده
47 عکس
114 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
گرچه ز فراقت نبرم راه به جایی یک عمر فقط داشتم عادت به جدایی از ناله یابن الحسنم شد جگرت خون هرگز نشدم عاشق روی تو خدایی وابسته دنیا شدم و نرخ گرانش سرمایه من هست فقط اشک ریایی از غیبت طولانی تو سخت تر آنکه یارت بشود مثل من بی سر و پایی قدر قدمی یا درمی کار نکردم گفتم چه نیاز است بیایی و نیایی شد چشم گنهکار من آلوده هر کس باید بشود از دل من گند زدایی با سیصد و اندی کلک آماده ام آقا این حرف، دروغ است که دارید فدایی گرچه همه گفتند مرا دوست نداری دستت به سرم بود و شدم کرببلایی صبح و شب تو گریه به گودال حسین است هرچند که دل خون تمام اسرایی **** سجاد، به دنبال کفن بود و نمی یافت نه پارچه ای بود، نه معجر، نه عبایی تشخیص سرش سخت تر از قبله شد آنجا تا حلق بریده بکند جلوه نمایی @reza_dinparvar101
گریه و روضه به پا بود اگر می دید آب چون دلش سوخت پس از پر زدن طفل رباب دید بین غل و زنجیر عقب قافله اش روی گهوارهء نی چشم علی رفته به خواب پیش رویش گلویی بود که صد رشته شده وقتی از حرمله آنروز کشیدند حساب گریه می کرد به احوال تن بی کفنی که پی اش نیزه و سنگ همه می شد پرتاب به ترکهای لبی تشنه هجوم آوردند نعل ده اسب که بودند همه پابه رکاب تب او بیشتر از شعلهء آتش می شد از نوامیس خدا تا که ربودند نقاب عمه اش دست به معجر به زمین می خورد و داد می زد بگریزید ز خیمه به شتاب چقدر کوفه به دختر بچه ها سخت گذشت زینت گردن شان بود فقط ردّ طناب وسط کوچه و بازار یهودی ها وای! سنگ اندازی مردم به زنان هم شد باب آخرش خواهر او بین کنیزان هم رفت وسط غائلهء شام، در آن بزم شراب بدتر از آن غل و زنجیر، به زنجیر کشید روح او را غضب و طعنهء مردان خراب @reza_dinparvar101
اگرچه غربت من، در نگاه پنج تن است پی قلافِ دو پلکم، سلاح اشک من است تمامِ لشکرِ مژگانِ من فدای حسین زدم به خانهء خود پرچم عزای حسین اسیر بودم و یک لحظه کم نیاوردم به اسم مجلس روضه، قیام ها کردم علاج چشم پر از خون من فقط گریه است دوای زخم شه بی کفن فقط گریه است هنوز مضطربم، تیر می کشد جگرم هنوز هول حرم داشت، کشته شد پدرم یکی نبود که حرمت ز ما نگهدارد هنوز نعرهء قاتل مرا می آزارد کسی که زینت دوشِ نبی اعظم بود درست ساعت سه، سرنگون و درهم بود نشست روی تن او هزار تا حربه زدند روی قفایش دوازده ضربه عبا عمامه به تن داشت، عامیان بردند لباس پارهء او را حرامیان بردند سرش مقابل من بود، زیر و رو کردند به زور، در دهنش نیزه را فرو کردند چه ها گذشت در این ماجرا به خواهر او تنور رفت که چیزی نماند از سر او چگونه آب بنوشم؟ حسین، عطشان بود سه روز، پیکر او رویِ خاکِ سوزان بود دعا به غیرت و آه ِ یک عده زن کردم تن بدون سرش را خودم کفن کردم گلایه کردم از آن خود و جوشنی که نداشت عبای پاره کشیدم به گردنی که نداشت اگرچه غربت بابا نرفته از یادم ز کوچه رد شدم و یاد کوچه افتادم امان ز کوچه و سیلی، مواجهه با مُشت... محله های یهودی زنان ما را کُشت کنار نیزه و محمل چقدر رقصیدند عروس فاطمه را بی نقاب می دیدند رسیده جان به لبم، عمه روضه خوان من است دوباره نالهء اَلشّام، بر زبان من است @reza_dinparvar101
گریه و روضه به پا بود اگر می دید آب چون دلش سوخت پس از پر زدن طفل رباب دید بین غل و زنجیر عقب قافله اش روی گهوارهء نی چشم علی رفته به خواب پیش رویش گلویی بود که صد رشته شده وقتی از حرمله آنروز کشیدند حساب گریه می کرد به احوال تن بی کفنی که پی اش نیزه و سنگ همه می شد پرتاب به ترکهای لبی تشنه هجوم آوردند نعل ده اسب که بودند همه پابه رکاب تب او بیشتر از شعلهء آتش می شد از نوامیس خدا تا که ربودند نقاب عمه اش دست به معجر به زمین می خورد و داد می زد بگریزید ز خیمه به شتاب چقدر کوفه به دختر بچه ها سخت گذشت زینت گردن شان بود فقط ردّ طناب وسط کوچه و بازار یهودی ها وای! سنگ اندازی مردم به زنان هم شد باب آخرش خواهر او بین کنیزان هم رفت وسط غائلهء شام، در آن بزم شراب بدتر از آن غل و زنجیر، به زنجیر کشید روح او را غضب و طعنهء مردان خراب @reza_dinparvar101
گرچه ز فراقت نبرم راه به جایی یک عمر فقط داشتم عادت به جدایی از ناله یابن الحسنم شد جگرت خون هرگز نشدم عاشق روی تو خدایی وابسته دنیا شدم و نرخ گرانش سرمایه من هست فقط اشک ریایی از غیبت طولانی تو سخت تر آنکه یارت بشود مثل من بی سر و پایی قدر قدمی یا درمی کار نکردم گفتم چه نیاز است بیایی و نیایی شد چشم گنهکار من آلوده هر کس باید بشود از دل من گند زدایی با سیصد و اندی کلک آماده ام آقا این حرف، دروغ است که دارید فدایی گرچه همه گفتند مرا دوست نداری دستت به سرم بود و شدم کرببلایی صبح و شب تو گریه به گودال حسین است هرچند که دل خون تمام اسرایی **** سجاد، به دنبال کفن بود و نمی یافت نه پارچه ای بود، نه معجر، نه عبایی تشخیص سرش سخت تر از قبله شد آنجا تا حلق بریده بکند جلوه نمایی @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
روی خاک افتاده اشکم که بوی نم شد بلند من زمین خوردم میان شام و پرچم شد بلند روزها را با مصیبت خواندنم شب کرده ام آسمان را تار می بینم ز بس تب کرده ام زن که می بیند کمی آزار ...بر سر می زنم با طناب و دیدن بازار ... بر سر می زنم حرف قاری که می آید می شود حالم خراب بسکه می سوزد دلم از غصه ی تشت و شراب چشم من تا میخورد بر آب گریه میکنم می شود تا کودکی بیخواب گریه میکنم گرچه من جامانده از پایین شش گوشم حسین داغ عاشورا نمی گردد فراموشم حسین تا کمی جنجال می بینم هراسان می شوم هرکجا گودال می بینم هراسان می شوم با هزاران نیزه و خنجر به جنگت آمدند یک نفر بودی و صد لشکر به جنگت آمدند باعث خوشبختی عالم! چه بختی داشتی پیکر تو زیر و رو شد، روز سختی داشتی من نمی دیدم ترا، جسمت غبار آلوده بود غرق خون بودی، ضریح پیکرت فرسوده بود بر تراب افتاده بودی پیش چشم بوتراب آخرش هم رنگ جسمت را عوض کرد آفتاب با تنی که خورده نیزه، کار تدفین سخت بود با سر بالای نیزه، ذکر تلقین سخت بود بین غربت، قوم و خویش تو دهاتی ها شدند تکه های پیکرت روی حصیری جا شدند @reza_dinparvar101
بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند کار من با گریه کردن راه می افتد فقط چشم خشکم را به آب چاه زمزم بسته اند روضه ها که جای خود، انگار حاجت می دهند خانه هایی که سر دیوار، پرچم بسته اند من به هر در می زنم، درها به رویم بسته است آی مردم! کربلا را هم به رویم بسته اند خوش بحال زائرانی که برای اربعین کارشان را با امیر هر دو عالم بسته اند هم امیر کاروان کربلا بر نیزه هاست هم اسیران را بهم با قامت خم بسته اند من بمیرم پای زین العابدین تاول زده آتش و زخم سرش را باچه مرهم بسته اند استخوان گردنش در بین راه آسیب دید وای از آن زنجیرها که سفت و محکم بسته اند @reza_dinparvar101