eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
740 دنبال‌کننده
47 عکس
113 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
زخم خوردی ماه خیمه از ستاره بیشتر داشتم از تو برادر انتظار بیشتر آنقدر پاشیده ای از هم که با ترس زیاد بوسه بر فرقت زدم با استخاره بیشتر با دوتا دست قلم، از اسب خوردی بر زمین کاش آنجا داشتی یک راه چاره بیشتر بعد داغ اکبرم، داغ تو پشتم را شکست شد صدای خنده ها اینجا دوباره بیشتر تازه چشمت را مرتب کرده ام بازش نکن چونکه می ریزد به هم با یک اشاره بیشتر آن قد و بالای رعنای تو کوچکتر شده گرچه مشک تو شده چندین قواره بیشتر ما دوتا از این دقیقه بیقرار معجریم از دم دروازه تا دارالاماره بیشتر چشم تو با پارچه که بسته شد بر روی نی دور زینب میشود چشم نظاره بیشتر @reza_dinparvar101
یوسف نیامدی سر بازار، این دهه یا اینکه من ندیدمت ای یار، این دهه بیگانه ها مرا به پشیزی نمی خرند من را ببین به چشم خریدار، این دهه چون باورم نمی شود اینجا نیامدی از یاد من نمی رود این بار، این دهه آقا برای آمدنت پهن کرده ام سجاده ای به وسعت دیدار، این دهه رجعت، بلوغ سینه زنی های شیعه است عالم شد از حضور تو سرشار، این دهه خون شهید کرببلا خطّ قرمز است خطیّ که داد بر همه اخطار، این دهه حس کردم از تمام وجود خودم ترا دیشب که شد به نام علمدار، این دهه من ده شب است روزهء گریه گرفته ام تا از سرشک تو کنم افطار، این دهه در روضه ات نشستم و باور نمیکنم دارد تمام می شود انگار، این دهه @reza_dinparvar101
جمع کن طوری بساط منبری افتاده را اینقدر برهم نزن پلکِ تری افتاده را با تکان های سرت اوضاع، بدتر میشود روزی صحرا نکن فرقِ سری افتاده را مجلس ترحیم من برپا شد و هُو می کنند چون کنارم دیده لشکر، لشکری افتاده را دل به دست آوردی عباسم ولی رسمش نبود دست بر پهلو کشاندی مادری افتاده را از کمر افتاده ام با صورت افتادی زمین؟ نیزه ها پُر کرده زیرِ پیکری افتاده را مشک تو پاره تر از این می شود بردارمش ساختی کار رباب و اصغری افتاده را دست.خالی آمدم تشییع تو شرمنده ام برده ام بین عبا پیغمبری افتاده را ما که دست یاعلی دادیم... پاشو یاعلی! تا نبرده ساربان انگشتری افتاده را چشم هایت تیر خورده تا به روی نیزه ها زیر دست و پا نبیند دختری افتاده را از تو پنهان نیست پیدا می کند زینب، دگر در حراجی های کوفه معجری افتاده را @reza_dinparvar101
امان نامه بسوز ای دل بسوز از داستانم غمی آتش زده بر روی جانم امان از شر فامیل حسودم امان از مکر قوم بد زبانم حسین اینجا اسیر و شمر نامرد مسیر مکه را داده نشانم خجالت می کشم از روی زینب خودم را سوی خیمه میکشانم چه بهتر اینکه صد دفعه بمیرم اگر از دشمنم باشد امانم هر آنچه هست هر کس من همینم هرآنچه گفت مولایم همانم من عباسم، ابوالفضلم، امیرم سپاه زینبم، خشم عیانم سپهدارم علمدار حسینم اگر تا حشر هم اینجا بمانم منم شمشیر حیدر در قلافش من آن تیرم که در بند کمانم اگرچه مادرم ام البنین است ولیکن زاده زهرا بخوانم فدای چشم مولا چشمهایم فدای دست مولا بازوانم به امید خدا،سقای لشکر همیشه سربلند از امتحانم همه در خیمه خاطر جمع هستند که از اب گوارا می رسانم خجل از بیقراری رباب و تلظی های طفل نیمه جانم اگر چه دستهای من جدا شد گرفتم مشک را بین دهانم نخوردم جا ز بارانی که آمد نداده تیر و سر نیزه تکانم نخوردم بر زمین تا که نشاندند عمودی را به روی استخوانم زمین خوردم شدم شرمنده تو ولی شرمنده تر از بانوانم @reza_dinparvar101   
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
خورشید من که صبحدم بالا می آیی بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟ هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی از اول ماه عزا چشم انتظارم چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی امروز آقاجان شما بر عکس عباس صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی با تشنگی از بین خیمه ها می آیی محض تسلای دل ام البنینش امروز را با مادرت زهرا می آیی ارباب او فرمود که ای ماه تشنه... خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی جای مژه چشمت پُر از تیر است اما به چشم تارم باز هم زیبا می آیی برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد به مادرش گفتم همین حالا می آیی باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت بر نی کنار زینب کبرا می آیی ... @reza_dinparvar101
"دودمه حضرت عباس علیه السلام" مشک عباس علی را ساقی کوثر گرفت جانب لشکر گرفت شاه، دستش را به زیر حنجر اصغر گرفت جانب لشکر گرفت @reza_dinparvar101
عباس که ترس از غضب شیر نمیکرد تکیه به دم و قبضه ی شمشیر نمیکرد آن گاه که با مشک پُر از علقمه برگشت ای کاش می آمد به حرم، دیر نمیکرد تنها به صف لشکر دشمن زد و جنگید در او رجز حرمله تأثیر نمیکرد هرچند که دستان ابالفضل قلم شد دندان به دهان داشت و توفیر نمیکرد قولش سر جا بود که با سر به زمین خورد فکری بجز آن کودک بی شیر نمیکرد چیزی بجز آن تیر که میخورد به مشکش او را وسط معرکه تحقیر نمیکرد بالاسر عباس، حسین آمد و خم شد او را که غم و داغ جوان پیر نمیکرد... آن صورت پاشیده ز هم پیش حسینش آنقدر ادب داشت که تغییر نمیکرد اصلاً چه تلاشی! همه ی سر متلاشی است با فرق شکسته روی نی گیر نمیکرد @reza_dinparvar101
فکر و ذکرم وسط خوف و رجا ریخت بهم دل بی تاب من از «ادرک اخا» ریخت بهم سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خَمَم بعد سعی ات، همه ی سعی و صفا ریخت بهم علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی از مدینه چه خبر؟ ... کرببلا ریخت بهم زائر دستِ قلم، دستِ شکسته شده است چه سرت آمده که مادر ما ریخت بهم زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود پهلوی فاطمه با ضربه ی پا ریخت بهم تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم آب مهریه ی زهرا و حرم تشنه ی آب ریخت مشکت همه جا و همه جا ریخت بهم قول دادی به رباب ... آب برایش ببری اصغرش را تب و گرمای هوا ریخت بهم خبر غارت تو زود رسیده به حرم خواهرم را گذر از شام بلا ریخت بهم @reza_dinparvar101
گرچه همه رد می کنند از خود گدا را آقا محبت کن صدا کن اسم ما را من نوکر خوبی برای تو نبودم خیلی اذیت کرده ام آقا شما را کج می روم وقتی هوایم را نداری کج می گذارم روی هم سنگ بنا را بنشان هم اکنون مادرم را در عزایم آزار دادم من تو را -صاحب عزا را- پشت درم، درمانده ام، در را نبندی از خود مرانی این گدای خرده پا را بی آبرویی آمده؛ ای آبرو دار بی وقت آمد، آمده وقت مدارا اول گرفتی دست های خالیم را آخر پذیرفتی مَنِ  یک لاقبا را چشمی که گریه می کند دارو ندارد درمان نکن این عاشق درد آشنا را یکبار شد چشم انتظارت را نبخشی؟... وقتی به لب دارد نوای کربلا را محض گل روی ابوفاضل عوض کن حال و هوای نوکر سر به هوا را **** زهرا کنار علقمه؛ پهلو گرفته چون دیده دریا و دو تا دست جدا را ای کاش می شد از تن او در بیارند آرام، تیر و آهن و سرنیزه ها را مشکی که پاره بود را بردند خیمه گفتند این هم مشک و این آب گوارا @reza_dinparvar101
جمع کن طوری بساط منبری افتاده را اینقدر برهم نزن پلکِ تری افتاده را با تکان های سرت اوضاع، بدتر میشود روزی صحرا نکن فرقِ سری افتاده را مجلس ترحیم من برپا شد و هُو می کنند چون کنارم دیده لشکر، لشکری افتاده را دل به دست آوردی عباسم ولی رسمش نبود دست بر پهلو کشاندی مادری افتاده را از کمر افتاده ام با صورت افتادی زمین؟ نیزه ها پُر کرده زیرِ پیکری افتاده را مشک تو پاره تر از این می شود بردارمش ساختی کار رباب و اصغری افتاده را دست.خالی آمدم تشییع تو شرمنده ام برده ام بین عبا پیغمبری افتاده را ما که دست یاعلی دادیم... پاشو یاعلی! تا نبرده ساربان انگشتری افتاده را چشم هایت تیر خورده تا به روی نیزه ها زیر دست و پا نبیند دختری افتاده را از تو پنهان نیست پیدا می کند زینب، دگر در حراجی های کوفه معجری افتاده را @reza_dinparvar101
«دودمه حضرت عباس علیه السلام» ذوالفقار کربلا حیدر کرار حسین ای علمدار حسین وسط علقمه وا کن گره از کار حسین ای علمدار حسین @reza_dinparvar101