eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
633 دنبال‌کننده
34 عکس
92 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
"دودمه حضرت عباس علیه السلام" وارث حیدر صفدر، قمر علقمه ام شیر بی واهمه ام مادرم گفته غلام پسر فاطمه ام شیر بی واهمه ام @reza_dinparvar101
ای خدا امشب مرا از مستی دنیا بگیر سر بزیرم کن، سرم را از کرم بالا بگیر روسیاهم در دلِ شب، راه را گم کرده ام مثل نوری در دل تاریک من مأوا بگیر قطره ی اشکم چو دُر، به چشم صیاد آمده قطره ای ناچیز را از ساحل دریا بگیر من شدم تنها، رفیقان هم فقط دورم زدند باز هم دنبال کارم را خودت تنها بگیر نیمه ی شعبان گذشت و سفره ی آن جمع شد قبل ماه میهمانی، خود برایم جا بگیر طفل، بد باشد فقط مادر به دردش میخورد پس سراغم را دگر از مادرم زهرا بگیر تا که گفتم می شود امشب پناه من شوی؟ زود گفتی می شود ... یک اذن، از مولا بگیر با مژه از صحن حیدر خاکروبی می کنم آخر سال است ... دیگر گرد و خاکم را بگیر دستِ خالی، کربلا میخواهم امشب یاحسین! دست من را در کنار مرقد سقا بگیر من فدای آن که عباسش میان علقمه گفت جایم، معجری روی سرِ زن ها بگیر من شدم غارت ولی دنبال آن پیراهنند چشم زینب را برادر، از همین حالا بگیر @reza_dinparvar101
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید من گریه است ، گریه بر حسین او که تقدیر مرا بسیار بست روضه ی بی دستی آب آورش دست من را موقع افطار بست @reza_dinparvar101
باید اشک چشم را به کار بست این دهان را بعد استغفار بست اینهمه خانه تکانی کرده ایم جلد قرآن ها چرا پس، تار بست باز هم آقا ز من راضی نشد باز هم سال گناهم، بار بست تا که گفتم یا محوّل، عفو کن ... زودتر پرونده را غفّار بست دید زهرا راه را گم کرده ام پرچمش را بر روی دیوار بست من فراری بودم از مادر ولی در به روی طفل، با اصرار بست زخم خوردم از همه، رفتم نجف زخم من را حیدر کرار بست یا علی وقت ملاقاتی بده از حرم دورم ... دلم زنگار بست آخرش یک روز معمار بقیع می زند صحن حسن را داربست عید من گریه است، گریه بر حسین او که تقدیر مرا بسیار بست روضه ی بی دستی آب آورش دست من را موقع افطار بست تا که سقا مشک را بر شانه زد راه او را لشکر اشرار بست بی مهابا تیر بر چشمش زدند غرق خون شد! ... پلک را دشوار بست آنقدر از فاطمه شرمنده بود چشم خود را موقع دیدار بست گرچه چون حیدر سر او ضربه خورد کاش میشد بر سرش دستار بست لعنت حق بر کسی که بعد او راه زینب را سر بازار بست @reza_dinparvar101
عهد بستم که دگر یار تو باشم حتماً بنده‎ ی خوب و سزاوار تو باشم حتماً گرچه این بارِ کجم را به تو دادم یارب چه کسی گفته که سربار تو باشم حتماً عاشق گرمیِ آغوش تواءم پس باید باز شرمنده‎ ی رفتار تو باشم حتماً درد من را احدی غیر خودت درک نکرد مونسم باش که بیمار تو باشم حتماً گره ی کور مرا باز نکن از سرِ خود نذر دارم که گرفتار تو باشم حتماً طلب مغفرتم را بدهی یا ندهی خِیرم این است بدهکار تو باشم حتماً می‎کِشانی چقدر اینطرف و آنطرفم دوست داری که سرِ کار تو باشم حتماً روز محشر نشوم معطل احسان کسی فاطمه گفته خریدار تو باشم حتماً ساکن شهر حسینت شده‎ام امشب تا زینت کوچه و بازار تو باشم حتماً به دو تا مشک اباالفضل قسم من باید روضه‎خوان دم افطار تو باشم حتماً علم و دست من افتاد ولی گریه نکن مادرم گفته علمدار تو باشم حتماً آرزو داشتم عمری که خودم زائرِ آن مادرِ دست به دیوار تو باشم حتماً تا به هم ریخت تنم، لشکر تو ریخت به هم حَرَمت ریخت به هم، خواهر تو ریخت به هم خواهرت آب شد و آب شدم بر سر نی دخترت خورد زمین، مادرتو ریخت به هم @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
خورشید من که صبحدم بالا می آیی بی طاقتم! امروز یا فردا می آیی؟ هر جا نشستی بین روضه یاد ما باش هر جا نیایی، روضه ی سقا می آیی از اول ماه عزا چشم انتظارم چون مطمئنم روز تاسوعا می آیی امروز آقاجان شما بر عکس عباس صد بار رفتی علقمه ... اما می آیی از داغ مشک پاره پاره غصه خوردی با تشنگی از بین خیمه ها می آیی محض تسلای دل ام البنینش امروز را با مادرت زهرا می آیی ارباب او فرمود که ای ماه تشنه... خوشحال بودم دیدم از دریا می آیی دستت قلم شد در قنوتی که گرفتی با فرق خون از کوفه ی مولا می آیی جای مژه چشمت پُر از تیر است اما به چشم تارم باز هم زیبا می آیی برخیز علمدارم علی در خیمه غش کرد به مادرش گفتم همین حالا می آیی باشد نیا ... وقتی که زینب معجرش رفت بر نی کنار زینب کبرا می آیی ... @reza_dinparvar101
"دودمه حضرت عباس علیه السلام" مشک عباس علی را ساقی کوثر گرفت جانب لشکر گرفت شاه، دستش را به زیر حنجر اصغر گرفت جانب لشکر گرفت @reza_dinparvar101
عباس که ترس از غضب شیر نمیکرد تکیه به دم و قبضه ی شمشیر نمیکرد آن گاه که با مشک پُر از علقمه برگشت ای کاش می آمد به حرم، دیر نمیکرد تنها به صف لشکر دشمن زد و جنگید در او رجز حرمله تأثیر نمیکرد هرچند که دستان ابالفضل قلم شد دندان به دهان داشت و توفیر نمیکرد قولش سر جا بود که با سر به زمین خورد فکری بجز آن کودک بی شیر نمیکرد چیزی بجز آن تیر که میخورد به مشکش او را وسط معرکه تحقیر نمیکرد بالاسر عباس، حسین آمد و خم شد او را که غم و داغ جوان پیر نمیکرد... آن صورت پاشیده ز هم پیش حسینش آنقدر ادب داشت که تغییر نمیکرد اصلاً چه تلاشی! همه ی سر متلاشی است با فرق شکسته روی نی گیر نمیکرد @reza_dinparvar101
فکر و ذکرم وسط خوف و رجا ریخت بهم دل بی تاب من از «ادرک اخا» ریخت بهم سعی کن پا نشوی پیش دو زانوی خَمَم بعد سعی ات، همه ی سعی و صفا ریخت بهم علقمه گرچه شده کوفه و تو مثل علی از مدینه چه خبر؟ ... کرببلا ریخت بهم زائر دستِ قلم، دستِ شکسته شده است چه سرت آمده که مادر ما ریخت بهم زخم پهلوی تو پیداست که یادم نرود پهلوی فاطمه با ضربه ی پا ریخت بهم تیر خوردی ولی آتش به نوک تیر نخورد مادرم را نوک آن میخ جفا ریخت بهم پرچمت مثل همان چادر خاکی شده است خاطرات حسن و کوچه مرا ریخت بهم آب مهریه ی زهرا و حرم تشنه ی آب ریخت مشکت همه جا و همه جا ریخت بهم قول دادی به رباب ... آب برایش ببری اصغرش را تب و گرمای هوا ریخت بهم خبر غارت تو زود رسیده به حرم خواهرم را گذر از شام بلا ریخت بهم @reza_dinparvar101
نوای دل نوشته ... ۱. به سرم زد که سری خانه ی قنبر بکشم مژه بر خاک کف گیوه ی حیدر بکشم مستم و با علی طرف شده ام باز دیوانه ی نجف شده ام ۲. فاطمه بی حرم از عرش خدا دل بُرده وصله ی چادرش از اهل کسا دل بُرده ای گدا پیش پنج تن بنشین دور سجاده ی حسن بنشین ۳. دست خالی به عبای کرمش می چسبد هر ضریحی به غبار حرمش می چسبد آسمان روضه ی منور اوست جبرئیل عاشق کبوتر اوست ۴. دست از جان بکش و دست نکش از حسنین هرکجایی شب جمعه برو بین الحرمین گله را پیش دلبرم ببرید قبل مرگم مرا حرم ببرید ۵. قمر ام بنین که قمر علقمه شد زود شد عبد حسین و پسر فاطمه شد مشک او را گرفته دست خدا تشنه ی اوست جام کرب و بلا ۶. علمش را به سر شانه بگیری عشق است در رکابش که بمانی و بمیری عشق است می نویسم روی عقیق یمن ذکر این الحسین و این الحسن @reza_dinparvar101
می رسد از سوی تو لطف زیاد فاطمه رزق و روزی مرا دست تو داده فاطمه سود دنیا را نمی خواهم، دعایم کن فقط ریخته در سفره من استفاده فاطمه نوکری آلوده دامن، دست بر دامان توست باز می بخشد مرا آسان و ساده فاطمه بی سر و پایم ولی در روضه ها پای توام پای شیعه ماندنم ازپا فتاده فاطمه انتظار از من نداری که دلت را بشکنم چون نمیخواهد غلام پُر اِفاده فاطمه امر و نهی ام کن بفهمم لااقل بعد گناه آبرو داده به من در خانواده فاطمه در بلایا، بیشتر عرض ارادت واجب است چونکه می خواهد گدای بااراده فاطمه زحمت ما سینه زن ها را کشیده مادرت از نجف تا کربلا رفته پیاده فاطمه ما بدیم اما برای گریه بین روضه اش روز محشر هم کند ما را اعاده فاطمه کربلایم دیر شد، هجران ما را وصل کن با ضریحش می رسد دستم به باده فاطمه * تا علمدار حسین افتاد، با سرعت رسید از فراز عرش، از آن سوی جاده فاطمه باهمان پهلوی مجروح و قدی که خم شده روبروی مشک پاره ایستاده فاطمه @reza_dinparvar101