eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
736 دنبال‌کننده
47 عکس
112 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
با گریه دستم را به ساغر می رسانی ایام هجران را به آخر می رسانی بیزارم از آن سفره که دورش نباشی رزق مرا در روضه بهتر می رسانی وقتی که خانه، خانهء جدّ تو باشد شخصاً گدا را تا دم در می رسانی امروز که داغ همه داغ حسین است تسلیت ما را به مادر می رسانی قطعاً تو در شش گوشه سرگرم طوافی کِی این زیارت را به نوکر می رسانی عمریست صبح و عصر، گریان حسینی اینگونه بر ارباب، لشکر می رسانی وقتی که روضه، روضهء گودال باشد خود را به سختی سمت منبر می رسانی آقای ما هم تشنه بود و هم گرسنه ما را به زخم روی حنجر می رسانی ساعت حوالی سه، شمر آمد به مقتل نبض زمان را پای خنجر می رسانی ده اسب اعضای تنش را برده بودند ما را به یک نه! چند پیکر می رسانی بالای نیزه بود و زینب داد می زد: تو مطمئناً پاره معجر می رسانی @reza_dinparvar101
جان به ما داده ربنای حسین جان عالم فقط فدای حسین به خدا می رسیم با گریه سجده کردیم بر خدای حسین به بلای عظیم ممتحنیم چونکه هستیم مبتلای حسین پادشاهان اسیر ما همه اند چون گداییم ما گدای حسین مثل مجنون، اسیر لیلائیم عشق ما چیست، کربلای حسین دل ما خانهء شهیدان است مستحقیم بر دعای حسین نفس ما به روضه ها بند است پر کشیدیم در هوای حسین پای دین و عقیده می مانیم جان خود می دهیم پای حسین مادرش فاطمه برای خدا همه را می خرد برای حسین دم مغرب، دم اذان شده است اشهد ما حسین جان شده است قد غم دال بوده ساعتِ سه وقت جنجال بوده ساعتِ سه لشکر مست های کوفه نشین دور گودال بوده ساعتِ سه خواهری در پی برادر خود بی پر و بال بوده ساعتِ سه آنقدر که دویده در مقتل خسته، بی حال بوده ساعتِ سه دیده افتاده دست شمر، حسین دیده پامال بوده ساعتِ سه سختی هر دقیقه کشتن او قدر صد سال بوده ساعتِ سه ذوالجناح آمده بدون حسین خون، روی یال بوده ساعتِ سه چشم غارتگر سپاه یزید پی خلخال بوده ساعتِ سه گیسوی دخترش پریشان شد چونکه بی شال بوده ساعتِ سه آتش و خون نشسته در صحرا می خورد لطمه صورت زهرا سر که افتاد مادرش افتاد پیش او جدّ اطهرش افتاد حلق او از حروف قرآن، پُر جای نیزه به حنجرش افتاد کوفه تا شام را قیامت کرد سنگ میخورد و خواهرش افتاد سر میان تنور و دیر و درخت یاد غمهای دیگرش افتاد مثل گودال، زیر پاها رفت در مسیری که دخترش افتاد لگد زجر تا اسیرش کرد دردهایی به پیکرش افتاد خون تازه ز صورتش می ریخت خون به هر جای زیورش افتاد مثل زهرا که بین آتش سوخت شعله ها بر موی سرش افتاد خار در چشم دشمنش بود و خار در پای لاغرش افتاد کشتهء روزهای تنهایی است دختری که عجیب، بابایی است @reza_dinparvar101
ته گودال خواهری افتاد ای بمیرم که مادری افتاد زنده زنده حسین را کشتند به نفس های آخری افتاد وسط هلهله به روی تنش چکمه ها روی پیکری افتاد هرکسی نیزه ای زد و در رفت نیزه اش دست دیگری افتاد خنجری کُند، کار خود را کرد از کف شمر، خنجری افتاد آن وجود مقدس و معصوم گیر از شمر بدتری افتاد جلوی چشم خولی و اخنس در شلوغی عجب سری افتاد خواهرش را زدند تا میخورد خواهرش فکر معجری افتاد اینطرف زیر دست و پا جان داد آنطرف دید دختری افتاد هول کرد آنکه دیر آمده بود گفت چیزی نمی بری... افتاد... @reza_dinparvar101
دست و پا می زدی و پا به سرت خورد حسین نیزه ای آمد و روی جگرت خورد حسین چشمت افتاد به مادر که پریشان شده بود چکمه ای آمد و بر چشم ترت خورد حسین خنجر شمر سرت را چقدر کُند برید چقدر مشت و لگد دور و برت خورد حسین هم میان دهنت چوب و ته نیزه شکست هم عصا روی تن محتضرت خورد حسین از نخ پیرهن کهنهء جسمت نگذشت آن که نان از سر باغ پدرت خورد حسین تا لباس تو در آمد ز تنت آب شدی بعد بر معجر زینب نظرت خورد حسین @reza_dinparvar101
وقتی که ارباب از عطش می رفت از حال از دور زینب دید، شمر آمد به گودال چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد با پنجه های شمر، موی سر به هم ریخت اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت با تیزی چکمه به اطراف تنش زد بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد ای کاش روی سینه اش با پا نمی رفت با زانویش بر گردن آقا نمی رفت هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد بدجور دنیا را به کامش زهر کردند نامردها ارباب ما را نحر کردند ای کاش تنهاییِ آقا راهِ حل داشت بر پیکرش سی و سه نیزه لااقل داشت... میزد سنان با هر بد و بیراه و اخمش... روی هزار و نهصد و پنجاه، زخمش او را به آه غربتش وابسته کردند آقای ما را بین مقتل خسته کردند با آن سر و ریشی که خون کرده خضابش هی مسخره کردند و هی دادند عذابش لب های خشکش، عطر باران دعا داشت آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت خیلی جسارت، شمر بر ارباب مان کرد با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد سنگینی اش را باز، روی پیکر انداخت سر را برید و روبروی خواهر انداخت با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت او را صدای نالهء مادر به هم ریخت @reza_dinparvar101
روزگار ما گداها پشت در، سر می شود با نشستن پشت این در، خستگی در می شود هر کسی دردش فراوان ...گریه اش هم بیشتر! حال ما بدتر که شد هربار، بهتر می شود سختی ات را می خرم، بر آب و آتش می زنم سنگ را وقتی تراشیدند گوهر می شود سائل آلوده را رسوا مکن، گردن بگیر بنده ی ناجور، با تو جور دیگر می شود من کلاه خویش را برداشتم، نه این و آن! جرم حق الناس من صدها برابر می شود گرچه باید چوب میخوردم، بغل کردی مرا درس، را شاگردِ بد، با مِهرت از بَر می شود دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر تو هم او را از خودت طردش کنی، شر می شود من هنوز از باده ی مهمانی ات سر می کشم غوره است اشکم ولی انگور حیدر می شود خاک نعلین علی را روی چشمم می کِشم دست به خاکی اگر که می زنم زر می شود یا جوابم را بده، یا کربلایم را بده دردهایی که نگفتم چند دفتر می شود در میان قتلگاه خود اذیت شد حسین چون جدا از پیکرش سر، پیش مادر می شود تشنه بود و آب، بالای سرش اسراف شد پیش چشم فاطمه سیراب، لشکر می شود پیش چشم خواهرش هرچند، خنجر خورده است بین قلبش غصه ی ناموس، خنجر می شود @reza_dinparvar101
با سلام و تحیت برای دسترسی بهتر به اشعار مناسبتی از هشتک های ذیر استفاده کنید.التماس دعا ✍ ماه های رجب، شعبان و رمضان ✍ محرم و صفر ✍ فاطمیه ✍ مراثی و مدایح اهل بیت علیهم السلام و .... ✍ بیداری اسلامی ✍ متفرقه @reza_dinparvar101
صحبت از جنگ و براندازی شد سر قتل تو سندسازی شد تشنه بودی به لبت سنگ زدند با سر خونی تو بازی شد @reza_dinparvar101
گریه کردم مرا پسندیدی از گنهکاری ام نرنجیدی گرچه دارم همیشه امیّدی آمدیم و مرا نبخشیدی! خویش را دست غیر نسپردم گرچه از دوریت زمین خوردم نوکری های من چه پوشالی است هر دو دست گدایی ام خالی است درد من درد بی پر و بالی است سر عصیان من چه جنجالی است جا زدم من، ولی تو جا نزدی طبل رسوایی مرا نزدی کار من به کجا کشیده شده کمرم از گنه خمیده شده طالعم بین روضه دیده شده فاطمه گفته او خریده شده این محرم، بحق مادرمان مرتضی را به داد ما برسان نفسم تنگ شد، هوا بفرست از کرمخانه ات دوا بفرست یک نسیمی ز کربلا بفرست اربعین، از نجف مرا بفرست زیر پای علی جنازه ی ماست دست زهرای او اجازه ی ماست عاشقم من، نشانه دارم باز گریه ی عامیانه دارم باز تو ببخشی بهانه دارم باز دور شش گوشه خانه دارم باز من فدای تو که شدی پامال کمرت خرد شد ته گودال این ته ماجراست ... مادر دید چقدر داغ، زیر خنجر دید کاش چشم ترش نمی گردید خواهرت را بدون معجر دید پیش ناموس، غارتت کردند نگران اسارتت کردند حرم آواره ی بیابان بود بین محمل عقیله حیران بود دختری زخمی از مغیلان بود خسته از گیسوی پریشان بود تا که چشم رقیه تر می گشت روی نیزه سر تو بر می گشت @reza_dinparvar101
وقتی که ارباب از عطش می رفت از حال از دور زینب دید، شمر آمد به گودال چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد با پنجه های شمر، موی سر به هم ریخت اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت با تیزی چکمه به اطراف تنش زد بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد ای کاش روی سینه اش با پا نمی رفت با زانویش بر گردن آقا نمی رفت هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد بدجور دنیا را به کامش زهر کردند نامردها ارباب ما را نحر کردند ای کاش تنهاییِ آقا راهِ حل داشت بر پیکرش سی و سه نیزه لااقل داشت... میزد سنان با هر بد و بیراه و اخمش... روی هزار و نهصد و پنجاه، زخمش او را به آه غربتش وابسته کردند آقای ما را بین مقتل خسته کردند با آن سر و ریشی که خون کرده خضابش هی مسخره کردند و هی دادند عذابش لب های خشکش، عطر باران دعا داشت آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت خیلی جسارت، شمر بر ارباب مان کرد با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد سنگینی اش را باز، روی پیکر انداخت سر را برید و روبروی خواهر انداخت با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت او را صدای نالهء مادر به هم ریخت @reza_dinparvar101
من وارث قیام زینبینم با قامت خم لشکر حسینم خیبر شکستم، با اذن حیدر الله اکبر، الله اکبر هستم علمدار زینب (یار زینب)۲ همرزم پیکار زینب (یار زینب)۲ من فاطمه نشانم همراه کاروانم با صاحب الزمانم بردار بار دوش خواهرت را ببر دو تا سرباز لشکرت را خواندم رجزها، با اذن مادر الله اکبر، الله اکبر تسبیح من گاه و بیگاه (یا ثارالله)۲ پشت و پناهم در این راه (یا ثارالله)۲ هم دردی و هم دوایی اینجا شد چه کربلایی بستیم دل به هم دو تایی عبداللهم، میراث مجتبایم من آخرین سرباز کربلایم گفتم حسن جان، در بین لشکر الله اکبر، الله اکبر دارم به لب ذکری دائم (مثل قاسم)۲ باید بجنگم با ظالم (مثل قاسم)۲ دستم سلاح پیکار پای رکاب سردار شد پرچم علمدار من قاسم بن الحسنم عموجان آماده ام با کفنم عموجان نامه گرفتم از دست مادر الله اکبر، الله اکبر دارم چه از اصغر کمتر (جان حیدر)۲ رزمنده ام مثل اکبر (جان حیدر)۲ نورم که ازل شناسم مستم من، عسل شناسم شیرم، پس جمل شناسم قنداقه ام تا شد کفن حسین جان شد دشمن تو ریشه کن حسین جان شد مثل اکبر، دردانه اصغر الله اکبر، الله اکبر سرباز گردان یارم (در پیکارم)۲ جانم به قربان یارم (در پیکارم)۲ شش ماهه شدم چه کامل موجم در میان ساحل استادم ابوالفضائل با ذکر زهرا آمدم به میدان گفتم علی جان و زدم به میدان کشته ی جنگم، شد حداکثر الله اکبر، الله اکبر من شبه پیغمبر هستم (حیدر هستم)۲ من صفدر لشکر هستم (حیدر هستم) روبرویم صد چو مرحب یا حسین گفتم مرتب حرز من دعای زینب بارقه ی حرب حسین اباالفضل یا کاشف الکرب حسین اباالفضل شیوه ی رزمش، شبیه حیدر الله اکبر، الله اکبر ای ماه تاسوعا عباس (سقا عباس)۲ دریای عاشورا عباس (سقا عباس)۲ دارد از علی رشادت از ام البنین شجاعت از زهرا ولی خجالت آمده موسم غم و جدایی من شده ام زینب کربلایی بوسم گلویت، بجای مادر الله اکبر، الله اکبر سردار عاشورای من (مولای من)۲ دین من و دنیای من (مولای من)۲ کارم را مکش به جنجال می جنگم میان گودال فکری کن برای خلخال @reza_dinparvarvar101
شور به سبک آه ریان توی خیمه ها شده سر و صدا وا محمدا چجوری رقیه رو کنم جدا وا محمدا جون من به لب اومد وقت وِدا وا محمدا بغلم کن عزیزم تورو خدا وا محمدا کاش میشد که میشدم بجات فدا وا محمدا نرو ردّپا نیفته رو ردا وا محمدا یهو دیدی که سنان منو زدا وا محمدا سه ساعت دور سر تو سرصدا وا محمدا در آوردن بالا پیکرت ادا وا محمدا خوردی سنگ و چوب و پا، جدا جدا وا محمدا کشتنت قدّ تموم شهدا وا محمدا به تنت نیزه زدن بُلن قَدا وا محمدا با لب تشنه میگی خدا خدا وا محمدا مادرت به سر زنان داره ندا وا محمدا وقتی نیستش که بگی ی اَلْوِدا وا محمدا نه عبا مونده رو جسمت، نه ردا وا محمدا پیکرت جدا، سر و نیزه جدا وا محمدا چرا پاشیده تری از شهدا وا محمدا میشِناسم تو از روی صدا وا محمدا اونکه بود بالا سر تو به خدا ... وا محمدا منو با چکمه و نیزه میزدا وا محمدا می‌شینم نمازمو کنم ادا وا محمدا ندارم دیگه امیر و مقتدا وا محمدا همسفر میشم دیگه با مُرتدا وا محمدا مادرت گریونه و داره ندا وا محمدا توی صحرا بچه ها میشن فدا وا محمدا @reza_dinparvar101