✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت پنجاهم ❇️ انگیزه‌های پذیرش خلافت 🔻خدا تو می‌دانی ‌که ورود ما به حکومت و جنگ و درگیری، برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می‌خواستیم: – نشانه های دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم. – و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم. – تابندگان ستم دیده‌ات در امن و امان زندگی کنند. – و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر به اجرا در آید. ❇️ حجت تمام شده بود 🔻سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و وجود یاری دهندگان حجت را بر من تمام نکرده بود و اگر خداوند از عالمان عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می‌ساختم و آخر خلافت را با همان پیمانه سیراب می‌کردم که اول خلافت را نوشانده بودم و چونان گذشته، خود را کنار می‌کشیدم. آنگاه می‌دیدید دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی ارزش تر است. ❇️ کس دیگری برای اقامه عدل نبود 🔻خدا می‌داند که من چاره‌ای نداشتم جز پذیرش امر حکومت و اگر کسی را سراغ داشتم که بهتر از من بتواند از عهده‌ این‌کار برآید، حتماً درخواست مردم برای خلافت را نمی‌پذیرفتم. 🔻هنگامی که اصرار شما را برای پذیرش بیعت دیدم، در کار خود و شما فکر کردم و با خود گفتم: اگر امروز امر خلافت شما را نپذیرم و درخواست شما را اجابت نکنم، کسی را پیدا نخواهید کرد که جانشین من باشد و مانند من به عدالت رفتار کند.برای همین بود که دست خود را برای بیعت بازگشودم و شما مسلمانان با من بیعت کردید. ❇️ من مردم را برای خدا می‌خواستم [به مردم توضیح دادم:] 🔻بیعت شما مردم با من، بی اندیشه و ناگهانی نبود و کار من با شما یکسان نیست. من شما را برای خدا می‌خواهم و شما مرا برای خود می‌خواهید. ای مردم! برای اصلاح کار خودتان مرا یاری کنید. به خدا سوگند! که داد ستم دیده را از ستمگر بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم؛ گرچه تمایل نداشته باشد. 📚منابع: ۱. نهج البلاغه، کلام۱۳۱ ۲. تذکرة الخواص، ص۱۲۰ ۳.نهج البلاغه، خطبه ۳ ۴. علل الشرایع، ج۱، ص۱۰۵ ۵. معانی الأخبار، ص۳۶۰ 6. الفصول المختارة، ص۲۲۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...