📖به بها خریدند روایت زندگی بانوی صبور و مقاوم ، فاطمه عباسی ورده مادر چهار شهید بخشی از کتاب : یونس منطقه بود و علی هم عزم رفتن داشت . دلم می خواست علی سرو سامان بگیرد .از خدا که پنهان نبود گمان برای ازدواج او برای پابند شدن و ماندنش بود .قبل از اعزام علی برای خواستگاری به منزل یکی از دوستان رفتیم.داماد محجوب و سر به زیر به خانواده ی دختر گفت«شرط اول من در زندگی جبهه است و دختر خانم شما باید بدونم من جبهه مریم و ممکنه اسیر یا شهید بشم.» مادر دختر رو به من کرد و گفت« شما چیزی به علی آقا نمی گید؟» گفتم«چی باید بگم . دشمن به خاک و ناموس کشورم تجاوز مرده ، اگر جوونهای این مملکت نجنگم، از خارج که نمیام برای ما بجنگم. باید همه خودمون رو آماده کنیم.» کدام مادر است که نخواهد دامادی شیره ی جانش را ببیند . خدا می داند در دلم چه غوغایی بود ! جنگ بین احساس مادری و احساس تکلیف . مادری و بندگی! ص126 _________ ┈••✾❀🌷🕊❀✾••┈•• 🆔 @Romaysa135 •┈••✾❀🌷🕊❀✾••┈••