«رمـانـــــ گــانــدویـــی»
امنیت🇮🇷 #فصل_5 #پارت_27 عطیه: محمد رفته بود اداره... رضا هی بی تابی میکرد.. بردمش بیرون.. قرار بو
امنیت🇮🇷 محمد: تو دفتر نشسته بودم که خانم دارینی زنگ زد.... با نگرانی جواب دادم... الهام: الو، سلام اقا محمد: سلام، بفرمایید چیزی شده؟! الهام: همچیو توضیح دادم یکمش مونده بود که عطیه گوشیو از دستم کشید... عطیه: با جیغ و گریه گفتم:: محمدددد رضاااااااا نییستتتتتتتت😭 یههه کاااارییی بکننننننن😭😭 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ محمد: سریع خودمو رسوندم خونه... عزیز یه آب قند درست کرد خانم دارینی هم سعی داشت بده به عطیه..... عطیه: بچمممم😭😭 ای خدااااا😭 خودددت کمک کننن😭 نمیتونستم چیزی بخوردم... هیچی از گلوم پایین نمیرفت... لیوان آب قندو جلوم گرفته بودن... کنترلم دست خودم نبود زدم لیوانو انداختم زمین... رفتم سمت محمد.... با داد، جیغ، گریه گفتم : محمددد من بچموو از توووو میخواااااممم😭😭😭 پیدااااش کننننننن😭 محمد: سعی کردم خودمو کنترل کنم:: پیدا میشه عطیه جان... نگران نباش.... عطیه: چجوری نگران نباااشمممم😭 محمد: اروم باش قربونت برم عطیه: چجوریییی اروم باااشممممم😭 تمام زندگیمو دزدیدننننن😭 گوشه کت محمدو گرفتم و گفتم: اصن تو چرا انقدر ریلکسی😭😭 محمد: یهو نگاهم به یه کاغذ خورد... رفتم برداشتمش... نوشته بود::«خیلی بی چاره ای که اومدی دنبال جنازه بچت ولی جنازشم رو دوشت نمیزارم» الهام: بدون اینکه حرفی بزنم نامه قبلیرو دادم دستش.. محمد: یا حسینی گفتمُ از در خارج شدم ماشینو روشن کردم که عطیه جلوم سبز شد.... عطیه: منم میام😭 محمد: کلافه کفتم: نمیشه... عطیه: چرااااا😭 محمد: چون اون جایی که میخوایم بریم جونت به خطر میوفته عطیه: همونجایی که رضای من هست... محمد: با سر جواب دادم عطیه: نشستم تو ماشینو گفتم:: وقتی جون بچم به خطر میوفته جون من اصلامهم نیست... محمد: حرف زدن فایده نداشت... به سرعت راه افتادم سمت سایت... ـــــــــــ محمد: رسیدیم... عطیه تو بمون تو ماشین.. من ببینم چیکار میکنم... ـــــــــــــــــــ سایت ـــــــــــــــــــ رسول: یا خدا... یعنی، یعنی کار صباست.. داوود: از اون عوضی هیچی بعید نیست... عبدی: محمد... تموم کن این ماجرارو...(یعنی دَخل صبا رو بیاره😂) محمد: به معنی متوجه شدم سرمو تکون دادم فقط اقا.. عبدی:؟! محمد: خانمم پایینه... هرکاری کردم قبول نکرد بمونه میخواد بیاد... عبدی: خب حقم داره، مادره نگرانه... عیب نداره... ولی مواظب باشید خیلی پ.ن¹:..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫 به کپی رمان راضی نیستم🚫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ