🔻🔻شعوانه که بود و که شد؟🔻🔻
در كتاب « معراج السعاده » آمده است : « در بصره زنى بود به نام شعوانه. مجلسى در بصره از فسق و فجور منعقد نمی شد مگر اين كه شعوانه در آن حضور می یافت. روزى با جمعى از كنيزان خود در كوچه هاى بصره می گذشت، به در خانهاى رسيد كه از آن خروش بلند بود. كنيزى را به اندرون خانه فرستاد تا از امر جويا شود. آن كنيز رفت و برنگشت. كنيز ديگرى را فرستاد. او هم رفت و برنگشت. كنيز سومى را فرستاد و به او سفارش كرد كه زود برگردد. كنيز رفت و برگشت. گفت: اى خاتون، اين غوغاى مردگان نيست، ماتم زندگان است. ماتم بدكاران و نامه سياهان است! شعوانه چون اين را شنيد خود به اندرون رفت. ديد واعظى در آنجا نشسته و جمعى دور او فراهم آمدهاند و ايشان موعظه مىكند و از عذاب خدا مىترساند و اطرافيان همگى به گريه و زارى مشغولند. هنگامى كه شعوانه به داخل رسيد، واعظ اين آيه را ترجمه و تفسير مي كرد؛
« هنگامى كه اين آتش، آنان را از مكانى دور بيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با نفس زدن شديد، همراه است، می شنود و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از آن افكنده شود، در حالى كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاى آنان بلند مىشود. » [ سوره فرقان، آيات۱۲و۱۳ ]
شعوانه چون این آیه را شنید و با قلب و جان به مفهوم آن توجه کرد، عربده ای کشید و گفت: ای واعظ، من یکی از گنهکارانم، من نامه سیاهم، من شرمنده و خجالت زده ام. آیا اگر توبه کنم، توبه ام در پیشگاه حق مورد پذیرش است؟ واعظ گفت:آری، گناهت قابل بخشش است، گر چه به اندازه گناه شعوانه باشد. شعوانه گفت: وای بر من، که خود من شعوانه هستم. مرا چه اندازه آلودگی است که گنهکاران به من مثل زنند. ای واعظ،از این پس گناه نکنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم. واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمین است. و این چنین شد که شعوانۀ گنهکار به حقیقت توبه کرد و اهل عبادت و بندگی شد...»
@rooshanfekr