✅از برکات حضور امام رضا(ع) در ایران :👇 مدینه، شهر پیامبر(ص) و پایتخت علمی و معنوی جهان اسلام بود که با حضور صحابه و تابعین، جایگاه ویژه‌ای در جهان اسلام داشت. حضور اهل‌بیت(ع) در مدینه، بر جایگاه این شهر بیش از پیش افزوده بود و این شهر را به پایگاهی برای بنی‌هاشم تبدیل کرده بود. مأمون، امام رضا(ع) را به طوس کشانید تا این پایگاه تشیع را تضعیف کند؛ ولی امام(ع) این تهدید را به فرصتی جدید تبدیل کرد؛ چراکه به دنبال حرکت امام رضا(ع) به ایران، بسیاری از بنی‌هاشم به ایران مهاجرت کردند. به این ترتیب، نه‌تنها مدینه به عنوان پایگاهی به عنوان تشیع باقی ماند، بلکه ایران نیز به عنوان پایگاه جدید شیعه تقویت شد. بازتاب این هجرت پربرکت، به اطراف ایران نیز سرایت کرد؛ به‌طوری که بیشتر سادات هند، رضوی هستند. ✅مأمون و دشمنی با اهل‌بیت(ع) :👇 برخی گمان می‌کنند در بین خلفای بنی‌عباس، مأمون رابطه بهتری با بنی‌هاشم داشت؛ زیرا امام رضا(ع) را به ولایت‌عهدی برگزید و در ظاهر، برخورد مسالمت‌آمیزی داشت؛ ولی مأمون در برخورد با بنی‌هاشم، از همه خلفای بنی‌عباس جدی‌تر بود. او در این مسیر، دو خط قرمز را پشت سر گذاشت : ۱)پایتخت خلافت اسلامی را از بغداد که شهر عربی بود، به طوس که شهری فارسی(عجم) بود، منتقل کرد. ۲)با انتخاب امام رضا(ع) به مقام ولایت‌عهدی، زمینه ظاهری خروج قدرت از بنی‌عباس به بنی‌هاشم را منتقل کرد. مأمون با این اقدامات قصد داشت از طرفی در بنی‌عباس قدرت‌نمایی کند و از طرف دیگر، بنی‌هاشم را کنترل کند؛ ولی در ادامه، با به‌شهادت‌رساندن امام رضا(ع) و انتقال پایتخت به بغداد، به رویه سایر خلفای بنی‌عباس بازگشت. ✅قبول ولایت‌عهدی توسط امام رضا(ع) با اجبار و تهدید مأمون :👇 آنچه که از بررسی کتب تاریخی و روایی آشکار می‌شود این است که مأمون گفت‌وگوهای متعددی را با امام رضا(ع) انجام داده بود تا برای قبول خواسته‌اش[قبول ولایت‌عهدی]، آن حضرت را قانع کند. این اقدام از موقعی که امام(ع) در مدینه بود آغاز شد؛ چه این‌که به آن حضرت نامه می‌نوشت و درصدد بود که ایشان را به این امر قانع کند. البته در آن برهه موفق نشد؛ هرچند امام(ع) می‌دانست که دست‌بردار نیست. پس از این بود که مأمون، رجاء بن ابی‌ضحاک را فرستاد و او حضرت را بر خلاف میلش به مرو آورد. در مرو هم بیش از دو ماه مأمون گفت‌وگوهایش را در این زمینه با امام(ع) ادامه داد که همراه تهدیدات تلویحی و علنی به کشتن آن حضرت بود؛ اما ایشان باز از قبول ولایت‌عهدی ابا می‌کرد. تا این‌که به مرحله‌ای رسید که امام(ع) دانست امکان خودداری نیست و به همین جهت مجبور شد این مسئولیت را در حالی که اندوهگین و گریان بود قبول کند. 📚منابع : ۱)الحياة السياسية للإمام الرضا(ع) عاملی، ص۲۸۰ ۲)مقالات حجت‌ الاسلام دکتر محمدی @rooshanfekr