⚠️ آیا در میزان است⁉️ ♨️ روشنگر به نقل از ادیان‌نت/ دومین پیشوای بهائیت، پس از سفر به اروپا و تأثیرپذیری از جوامع غربی، برای تبلیغ آیین ساختگی پدر خود، نیاز به مدرن جلوه دادن آن پیدا کرد. ♨️ لذا با از و الگوگیری از اندیشکده‌های غربی و تلفیق آن‌ها با یکدیگر، تعالیمی به ظاهر بدیع اختراع و آن‌ها را به پدر خود منتسب کرد. ♨️ اما یکی از این تعالیم که مبلّغان بهائی، بسیار بر روی آن مانور تبلیغاتی می‌دهند، مسئله‌ی لزوم است. 🔻 همچنان که عبدالبهاء در تبیین این اصل به ظاهر بدیعِ پدر خود گفته است: «دین باید مطابق علم باشد، زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید. اگر مسائل دینیه مخالف عقل و باشد، وهم است؛ زیرا مقابل علم، است و اگر بگوییم دین ضد عقل است، مقصود این است که دین جهل است».[1] ♨️ اما انتساب این تعلیم به پیامبرخوانده‌ی در حالیست که او نه تنها در عمل، بلکه حتی در حد گفتار هم به این اصل پایبند نبوده است. 🔻 همچنان که ، صراحتاً عقل را ملاک نمی‌دانسته: «بدان که الیوم آن‌چه به عقلت رسیده و برسد و یا به عقول فوق تو و دون تو ادراک شود، هیچ‌یک میزان معرفت حق نبوده و نخواهد بود».[2] 🔻 و یا آن‌جا که پیروانش را از اعتراض در برابر سخنان غیرعقلانی خود بازداشته است: «لََو یحکم علی الماء حُکم الخَمر و عَلی السَماء حُکم الأرض... [3]؛ اگر به آب بگوید که شراب است و به آسمان بگوید که زمین است و به نور بگوید که آتش است، باید پذیرفت که حق است و شکی در آن نیست و کسی حق اعتراض بر او را ندارد و لِمَ و بِمَ (چون و چرا) بگوید و هرکس اعتراض کند از روی‌گردانان است». ♻️ بنابراین درمی‌یابیم که اساساً آموزه‌ی "تطابق دین با علم و عقل"، به هیچ‌وجه ابداع پیامبرخوانده‌ی بهائیت نبوده و او اصلاً به چنین آموزه‌ای اعتقاد نداشته است. 📚پی‌نوشت: 📘[1]. عباس افندی، خطابات، ج 2، ص 147. 📕[2]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله‌ی قاضی)، ص 286. 📙[3]. حسینعلی نوری، اشراقات، (295 صفحه‌ای)، ص 58. @Feraghvaadyan