🟥 چرا خاتمی و حزب هایش با نهضت ملی _ بین المللی اربعین و ملت امام حسین (ع ) کاری ندارند ؟! جبهه انقلاب مراقب چالش های انحرافی باشد ؛ پاشنه آشیل شان اینجاست ! در این گفتار به ضد نویسی های خاتمی و حزب هایش در باره اربعین کاری ندارم اما چرا او و رفقایش مثل حزب مدرسین دانشگاهها ، حزب اتحاد( مشارکت) ، مجمع روحانیون و حزب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی راهشان را از شناسایی ، تبیین و تبلیغ اربعین واساسا "ملتِ" امام حسین (ع) جدا کردند ؟ دریک تبیین کلی خاتمی و حزب های گفته شده ( نه اندیشه اصلاح طلبی مومنانه که نگارنده هم خود را یک اصولگرای اصلاح طلب جانمایی می کند) به روند تجدید نظر روی مفهوم تاریخی _ فلسفی انقلاب و سکولاریسم جهانی دلباخته و از منظر عمل هم به آن پیوسته اند ؛ چرا که بر اساس منابع و متون مربوط به قرآن و عترت و سنت اگر آنها پذیرفته باشند که قرآن و عترت تا ابد الاباد از هم جدا نمی شوند و یا اگر بر اساس فراز های قدسی زیارت جامعه کبیره در باره آن ذوات مقدس بپذیرند که ؛ کلامکم نور ، امرکم رشد ، وصیتکم التقوی ، فعلکم الخیر ، عادتکم الاحسان ، سجیتکم الکریم ، قولکم حکم و حتم و رآیکم علم علم و حزم و بخصوص اگر بر اساس سنت بپذیرند که "انتم ساسة العباد" ؛ در این صورت حزب های گفته شده و بخصوص سید محمد خاتمی که واله و شیدای فلسفه سیاسی غرب و از مریدان فیلسوفان مغرب زمین است آیا می تواند و قادرند به حقیقت های مطلق و آرمانی ارجاع دهد ؟! خاتمی و حزب های گفته شده به نهضت اربعین نمی پیوندند چون به روند سکولاریزاسیون پیوسته اند ؛ آنها نمی توانند هم از فلسفه سیاسی عرفی گرا و سکولار تبعیت کنند و هم مقدس بودن ائمه اطهار علیهم السلام را بپذیرند و بگویند انتم ساسة العباد ؟! اشتباه نشود ؛ من در باره شیعه بودن خاتمی و حزب های بالا و محترم بودن امامان شیعه در تفکرفردی شان اخلال و تردید نمی کنم آنها لابد این ذوات مقدس را محترم شمرده و ازاین نگارنده یقینا عترت را محترم تر می شمارند سخن بر سر تبعیت انضمامی و اجتماعی است ؛ سخن بر سر این است که آنها بر اساس فتوای فیلسوفان غرب و روندهای محتوم تاریخ غرب و نیز عملکردشان در سه دهه پس از حیات مبارک امام خمینی نمی توانند محرم و صفر را آنگونه که حضرت موسس برای پایداری انقلاب ایران به آن نقش و وزن و جایگاه می داد بپذیرند چون آنها در معنای کلی انقلاب و قدسیت و حقیقت تاریخ تجدید نظر کردند ؛ اگر خاتمی و رفقایش حقایق اجتماعی اربعین را بپذیرند پس از پذیرش ، دیگر نمی توانند اموراجتماعی و سیاسی و فرهنگی را به خود و مرام و ایدئولوژی سکولارشان ارجاع دهند ؛خاتمی و حزب های بالا اربعین را حداکثر یک تراژدی تاریخی می شناسند ؛ اربعینی که در جریان است داری مسئولیت تاریخی برای رهانیدن انسان معاصر از جباریتِ سکولاریسم است ؛ خاتمی و حزب هایش اگر برای بازگشت به تاریخ قدسی بشر از شیدایی خویش در عتبه ی مقدسه سکولاریسم توبه نکنند و خود را به حسین ( ع) وارث آدم نرسانند نه تنها با اربعین کاری نخواهند داشت و نه تنها موکبی در مسیر تاریخ برپا نخواهند کرد و نه تنها با بین المللی شدن ، فرا فرقه ای شدن و نهایتا عالمی شدن اربعین کاری نخواهند داشت بلکه دیر یا زود تحفظ کنونی زبانی خویش را برچیده و چه بسا برای سکولار شدن اربعین به صحنه آمده و همانطور که برای توجیه ذلت مقابل آمریکا و برجام از نهضت کربلا درس مذاکره با یزید گرفتند در اینجا اما به صحنه آمده و چه بسا در دل نهضت تاریخی _ اجتماعی اربعین خانقاه های سکولار بر پا کنند همانند عرفان های آپارتمانی و یوگاو....؛ آری ! اینکه خاتمی و حزب هایش بزرگترین غائبان و گمشدگان اربعین اند برای این است که آنها بین قدسیت ابدی قرآن و عترت و پیام های مطلق حقیقت گرای آن به تردید افتاده و قادر به درک تکاپوهای انسان معاصر جهت تعجیل درگذار و گذشت از روند تاریخی سکولاریسم نیستند ؛ پس مغرضین و اصحاب صتعت جدل این یادداشت را خراب نکنند و اگر می خواهند پاسخی بنگارند به پرسش مرکزی این گفتار توجه کنند که چرا خاتمی و حزب های گفته شده ی بالا در یوم الله های اجتماعی غدیر ، کربلا ، اربعین و سپس نیمه شعبان و اجتماعات انسانی شبهای قدر ( منطورم تهجد فردی نیست ) غایب هستند و مبانی نظری این غیبت چیست ؟