روزنـــه ی سـیاست
📖درمحضر‌قران‌ آرامــــش‌را‌تجربه‌کنیم #جزء۱۶🌱 زمان :۳۳دقیقه #نذر_ظهور_مهدی_فاطمه💚 #ماه_رمضان 🌙 🅹🅾️
بسم الله الرحمن الرحیم (16) خداوند در جزء 16 داستان‌های متعددی را نقل کرده، از جمله داستان ذوالقرنین. عده‌ای از قریش برای امتحان پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله با یهودیان مشورت کردند و یهودیان سه مسئله را به آنها یاد دادند تا پیامبر را امتحان کنند از جمله سرگذشت ذوالقرنین. به دنبال آن این آیات نازل شد که وَ يَسَْلُونَكَ عَن ذِى الْقَرْنَينْ‏ِ قُلْ سَأَتْلُواْ عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا؛ «از تو از ذو القرنين پرسند. بگو: براى شما از او خبرى خواهم خواند» و در ادامه می‌فرماید: خداوند در زمين به او قدرت و حکومت داد و همه وسايل حکمرانى را براى او فراهم ساخت. سپس قرآن داستان سفرهای او را نقل می‌کند تا جایی که به قومی می‌رسد که از ناحيه دشمنان خونخوار و سرسختى به نام يأجوج و مأجوج در عذاب بودند. ذوالقرنین برای آنها از قطعات آهن و مس ذوب شده، سدی بین دو کوهی که محل هجوم یأجوج و مأجوج بوده می‌سازد. در اینکه ذوالقرنین که بوده ابهامات فراوانی وجود دارد؛ برخی گفته‌اند پادشاهی از پادشاهان یمن بوده و برخی دیگر گفته‌اند کورش کبیر بوده و ... اما دلیلی روشن بر این موضوع وجود ندارد. به‌هر حال ذوالقرنین از شخصیت‌های محبوب قرآن کریم است. داستان دیگری که تقریباً به تفصیل در جزء 16 آمده داستان بنی‌اسرائیل و نجات آنها توسط حضرت موسی علیه‌السلام است. از نکاتی که در این داستان ذکر شده ماجرای گوساله‌پرست شدن بنی‌اسرائیل در غیاب حضرت موسی علیه‌السلام است. ماجرا از این قرار است که موسی علیه‌السلام برای دریافت الواح الهی (تکه‌ سنگ‌هایی که فرمان الهی بر آن نوشته شده بود) به میقات رفت. سامری از غیبت موسی علیه‌السلام استفاده کرد و گوساله‌ای از طلا ساخت به‌گونه‌ای که هنگام وزیدن باد از آن صدایی شنیده می‌شد و به‌ بنی‌اسرائیل گفت این خدای شما و خدای موسی است و آنها را به پرستش آن دعوت کرد. هارون، جانشین حضرت موسی آنها را از این کار نهی کرد اما سودی نبخشید. هنگامی که موسی برگشت و وضعیت قوم خود را دید چنان عصبانی شد که الواح را بر زمین کوبید و محاسن و سر هارون را گرفت و با عصبانیت گفت مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا؛ أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِى؛ مانع تو چه بود كه چون ديدى كه قوم گمراه شدند، از پى من نيامدى؟ آيا نافرمانى امر من كردى؟! پاسخ هارون حاوی نکته‌ای راهبردی است؛ هارون گفت: يَبْنَؤُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتىِ وَ لَا بِرَأْسىِ إِنىّ‏ِ خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَينْ‏َ بَنىِ إِسْرَءِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلى؛ اى برادر مهربان (بر من قهر و عتاب مكن و) سر و ريش من مگير، ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و به سخنم وقعى ننهادى. پاسخ هارون دال بر این است که اصرار بر نهی آنها، به فرقه‌فرقه شدن و جنگ داخلی بین بنی‌اسرائیل می‌کشید و مصالح بالاتر که حفظ جامعه و شریعت بود فدا می‌شد. در حالی‌که با صبر عاقلانه توانست تا آمدن موسی و اصلاح جامعه توسط موسی، از این تفرقه جلوگیری کند. موسی این پاسخ هارون را پذیرفت و سامری را مجازات کرد و گوساله را به دریا انداخت. در هنگامه فتنه‌ها باید هشیار بود و مصالح بالاتر را فدای مصالح کم اهمیت نکرد. معیار مهم ما برای تشخیص وظیفه، حفظ و تقویت جبهه حق است و باید با هشیاری کاری کرد که دین حق باقی بماند. ازاین‌رو، امام فرمود حفظ نظام اوجب واجبات است. چنانکه مقام معظم رهبری فرمودند گاه برای حفظ مصالح بالاتر نیاز به نرمش قهرمانانه است. صلح امام حسن علیه‌السلام نمونه‌ای از این راهبرد است. البته اگر کار به جایی برسد که حفظ جان و وحدت جامعه، منجر به از بین رفتن دین حق شود جای صبر نیست و باید همچون حسین علیه‌السلام از جان گذشت. تشخیص وظیفه در فتنه‌ها نیاز به بصیرت دارد که امیدواریم خداوند به حق این ماه عزیز به ما عنایت فرماید. ✍️ع.گ