فاطمیه 😭😭😭 امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر اما تو را خیلی اذیت کرد مادر همسایه‌هایت را دعا کردی و این شهر هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر ⏪ یازهــــرا چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر بابا تو را می‌شست دیدم رفت از حال وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر ⏪ یازهــــرا این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر هم اشک هم بابا عرق می‌ریخت اما حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر ⏪ یازهــــرا از چادری که سهمِ من شد از تو ، پیداست آتش فقط از تو عیادت کرد مادر با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر ⏪ یازهــــرا آنروز دیدم هفت جایت را شکستند دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر دست از قلافِ خویش قُنفذ برنمی‌داشت هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر ⏪ یازهــــرا از بس برایم روضه خواندی از حُسینم چشمم به این خون‌گریه عادت کرد مادر می‌آید آنروزی که می‌گویم : کجایی پیراهنش را شمر غارت کرد مادر ⏪ یازهــــرا بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار عباس را غرقِ خجالت کرد مادر عمداً سنان با چند نامردِ یهودی ما را معطل چند ساعت کرد مادر ⏪ یازهــــرا شاعر: حسن لطفی @sabkemoharram