🌿🌿🌿 از در درآمدی و من از خود به در شدم گویی کزین جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه، تا که خبر می‌دهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق، بر شدم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود، بدیدم و مشتاق‌تر شدم دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم تا رفتنش ببینم و گفتنْش بشنوم از پای تا به سر، همه سمع و بصر شدم من چشم از او چه گونه توانم نگاه داشت؟ کَاوّل نظر به دیدن او دیده ور شدم بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم او را خود التفات نبودی به صید من من خویشتن اسیر کمند نظر شدم گویند: روی سرخ تو «سعدی» چه زرد کرد اکسیر عشق، بر مِسَم افتاد و زر شدم «سعدی» 🌺🌺🌺🌺🌺 فارسی   ┏━🦋━━•••━━━━┓ http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┗━━━━•••━━🦋━┛