🍀🍁🍀
بدهم تکیه به تو، شانه شدن را بلدی؟
گرمیِ ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟
تو که ویرانه کننده است غمت می دانم
خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟
آن قدَر سوخته قلبم که قلم می سوزد
شمعِ گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟
مرغ عشقی شده دل، میل پریدن دارد
بال و پر در قدمت، لانه شدن را بلدی؟
می نویسم من عاشق فقط از قصّه ی تو
در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟
اشک شب های سحر سوخته ام پیشکشَت
تلخی گریه ی مردانه شدن را بلدی؟
هر کسی دیده مرا شاعر مجنون خوانده
تو بگو لیلیِ دیوانه شدن را بلدی؟
این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت
بدهم تکیه به تو، شانه شدن را بلدی؟
«علی نیاکویی لنگرودی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋
@sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛