#بخوانیم | خدا که میبینه...
💢 تبلیغ
عملی شهید چمران
🔰 اولین عید بعد ازدواجمان بود. لبنانی ها هم رسم دارند که دور هم جمع شوند. مصطفی به خانه پدرم نیامد و در مؤسسه ماند.
شب از او پرسیدم:« خیلی دوست دارم بدانم چرا نیومدی؟»
گفت:« الآن عیده، خیلی از بچه ها رفتن پیش خونوادهاشون، اون ها وقتی برمیگردن، برای این دویست سیصد نفری که توی مدرسه موندن تعریف میکنند که چنین و چنان شد. من باید توی مؤسسه بمونم، با این ها ناهار بخورم، سرگرمشون کنم، تا وقتی اون ها تعریف کردن، این ها هم چیزی برای گفتن داشته باشم.»
گفتم:« خب چرا غذایی رو که مادرم فرستاده بود نخوردین؟ نان و پنیر و چای خوردین؟»
گفت:« اون غذا، غذای مدرسه نبود.»
گفتم:« شما دیر اومدین، بچهها نمیدیدن که شما چی خوردین.»
اشک هایش جاری شد و گفت:« خدا که میبینه.»
💬 غاده جابر، همسر شهید چمران
📖 چمران مظلوم بود، صفحه ۲۹
#خاطره_تبلیغ
#شهید_چمران
#واحد_تبلیغ
✅
مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇
@salehie_qazvin