🍰 خاطره تبلیغ| کار حتی با دست خالی
💢هرگاه انجام کاری را لازم می دانستم، منتظر حکم و اعتبار و یاور و امکانات نبودم و با دست خالی به تنهایی شروع می کردم.
🔹یادم نمی رود برای اولین جلسه در مشهد حتی تابلو و تخته سیاه نداشتم. کارتون مقوایی را پاره کردم و به جای تخته قرار دادم و از زغال به جای گچ و از جوراب به جای تخته پاک کن استفاده کردم.
🔸در ستادهایی که تشکیل دادم منتظر هیچ حکمی نبودم و با توکل به خدا، ستاد نماز و زکات و تفسیر را تشکیل دادم، ولی خداوند بعد از شروع، همه چیز را برای من مهیا کرد. «الحمدلله رب العالمین»
بریده ای از کتاب «زندگی نامه حجت الاسلام و المسلیمن حاج شیخ محسن قرائتی»
#خاطره_تبلیغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
📝خاطره تبلیغ | خمینی و شاگردان مکتب خمینی
📍کنفرانسی که در آمریکا برگزار شد.
🔺در کنفرانسی که تحت عنوان «مهار شیعه» در آمریکا برگزار شده بود.
🔰 کارشناسی آمریکایی به سخنرانی درباره «تشیع» و «شیعیان» می پردازد.
🔹 وی در سخنرانی خود به اعتقاد شیعیان به امامت اشاره کرده و نقش واقعه عاشورا را روحیه جهادی شیعیان توضیح می دهد.
🔹🔻بعد از پایان سخنرانی او، کارشناسی از #رژیم_صهیونیستی پشت تریبون می رود.
این کارشناس سخنران قبلی را باد تندترین انتقادها می گیرد و به او می گوید: «یک ساعت و نیم وقت ما را گرفتی، از شیعه صحبت کردی، از ایران هم گفتی، ولی اصلاً از خمینی نگفتی؟
تمام مصیبتی که ما در این دو دهه داریم از این تفکری است که خمینی آورده است.
به تعبیر «اسحاق رابین» مصیبت امروز ما در اسرائیل این است که با شاگردان مدرسه ی خمینی مواجهیم.
چگونه تو از شیعه صحبت کردی ولی از خمینی نگفتی؟»🔶
📎منبع: بازنویسی از سخنرانی سعید قاسمی؛
مراسم پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام - 1383شمسی
#خاطره_تبلیغ
#تبلیغ_تربیت_محور
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
#بخوانیم | تبلیغ با هنرِ بهشتی
🔰 در زمان طاغوت، شهید بهشتى و شهید باهنر تصمیم گرفتند با دوستانشان به روستاهاى اطراف یاسوج بروند، مناطقى که کسى رغبت نمىکند براى تبلیغ به آنجا برود. گروهى هجده نفره را تشکیل داده و به مناطق گمنام سفر مىکنند.
🔰 از طرفى این دو شهید بزرگوار جلسه مىگیرند که لازم است صداى اسلام را به خارج از کشور برسانیم و لذا شهید باهنر به ژاپن و شهید بهشتى به هامبورک سفر مى کنند.
📌 آرى براى تربیت شدگان اسلام فرق نمىکند در کدام محل باشند؛ در میان عشایر یا شهرهاى بزرگ و کوچک و یا حتّى کشورهاى دیگر.
#خاطره_تبلیغ
#واحد_تبلیغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
💭 خاطره تبلیغ | سفر زیارتی و تبلیغ
💠 دغدغه تبلیغی در سفر زیارتی
🔰 در تابستانی جهت زیارت حرم مطهر امام رضا علیه السلام به مشهد مقدس رفتم، در آنجا خدمت آقا عرض كردم: دوست دارم كه ده روز در محضر شما باشم، اما الآن كه تابستان است حدود 6 میلیون دانش آموز در محله ها رها هستند لذا وجدانم قبول نمی كند كه آن ها رها باشند و من ده روز در اینجا مشغول خواندن زیارت امین الله باشم. من یك زیارت امین الله و یك زیارت جامعه می خوانم و تقاضا دارم كه جلسه ای برای دانش آموزان ترتیب داده شود كه هم ده روز را بمانم و هم برنامه ای برای بچه ها داشته باشم.
🔰 پس از پایان زیارت، آقای دكتر جمال موسوی اصفهانی مرا در حرم دید و گفت: در اینجا سمینار دبیران تعلیمات دینی برگزار شده است، آیا حاضرید با هم به این جلسه برویم؟ گفتم: بله.
به اتفاق ایشان و به همراه دكتر باهنر كه در مسیر با ایشان از نزدیك آشنا شدم و خدمتشان رسیدم، به سمینار رفتم. مقام معظم رهبری، آیت الله بهشتی رحمه الله و آیت الله مطهری رحمه الله در جلسه حضور داشتند و جلسه ارزشمند و سنگینی بود، در آنجا گفتم: آیا ممكن است كه 5 دقیقه وقت به من بدهید، گفتند: مانعی ندارد. در مدت 5 دقیقه چند نكته شیرین و جالب بیان كردم. خیلی مرا مورد تشویق قرار دادند.
🔰 پس از آن جلسه، مقام معظم رهبری مرا به منزلش دعوت كرد و اتاق و امكانات در اختیار من قرار داد و فرمود: شما در مسجد ما منبر برو. من در مسجد روی تخته سیاه، صلح امام حسن علیه السلام را تشریح كردم، ده روز برنامه داشتم كه جلسات هم خیلی شلوغ می شد، و به عنوان كاری جدید مورد استقبال واقع شد، و ایشان هم خیلی از برنامه ها لذت بردند.
⚜ در بعضی از این جلسات، آقای هاشمی رفسنجانی و مرحوم آقای ربانی املشی نیز شركت كردند و این جلسه نیز معرفی مرا فراهم ساخت.
💬 صحیفه حوزه، ش 44
🖇 به نقل از حجة الاسلام و المسلمین قرائتی
#خاطره_تبلیغ
#واحد_تبلبغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
#بخوانیم | خدا که میبینه...
💢 تبلیغ عملی شهید چمران
🔰 اولین عید بعد ازدواجمان بود. لبنانی ها هم رسم دارند که دور هم جمع شوند. مصطفی به خانه پدرم نیامد و در مؤسسه ماند.
شب از او پرسیدم:« خیلی دوست دارم بدانم چرا نیومدی؟»
گفت:« الآن عیده، خیلی از بچه ها رفتن پیش خونوادهاشون، اون ها وقتی برمیگردن، برای این دویست سیصد نفری که توی مدرسه موندن تعریف میکنند که چنین و چنان شد. من باید توی مؤسسه بمونم، با این ها ناهار بخورم، سرگرمشون کنم، تا وقتی اون ها تعریف کردن، این ها هم چیزی برای گفتن داشته باشم.»
گفتم:« خب چرا غذایی رو که مادرم فرستاده بود نخوردین؟ نان و پنیر و چای خوردین؟»
گفت:« اون غذا، غذای مدرسه نبود.»
گفتم:« شما دیر اومدین، بچهها نمیدیدن که شما چی خوردین.»
اشک هایش جاری شد و گفت:« خدا که میبینه.»
💬 غاده جابر، همسر شهید چمران
📖 چمران مظلوم بود، صفحه ۲۹
#خاطره_تبلیغ
#شهید_چمران
#واحد_تبلیغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
#خاطره_تبلیغ
🔸🇧🇷برزیلی ها تقریبا چیزی به اسم تعارف در فرهنگ شون پیدا نمی کنی.
یه بار دو نفر برزیلی اومدن خونه مون که اتفاقا یکیشون کشیش بود.
چایی آوردم. 🍮
گفت: چقد خوشمزه ست!
گفتم: دوباره بیارم؟
گفت: آره
خلاصه سه بار براشون چایی آوردم😩🚶♂
گفتم: شام بمونید.
گفتن: باشه و موندن😳😱
البته من هم جدی تعارف کردم🤪
📎منبع: صفحه شخصی حجه الاسلام رحیمی
💢⬇️
✅پ ن: فک کن پای برزیلی ها به ایران باز بشه.
مغازه دار: باشه خدمتتون، مهمون ما باشید!
برزیلی: باشه
راننده تاکسی: قابل نداره.
برزیلی: باشه
همسایه ایرانی: بفرمایید شام خدمتتون باشیم.
برزیلی: باشه
.
.
.
ایرانی:😤
برزیلی:🤩😋
✈️ خاطرات مبلغین خارج از کشور
منبع:
https://eitaa.com/IC_Sqazvin
#واحد_تبلبغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره_تبلیغ
#نمای_تبلیغ
🎬 | ماجرای درخواست مسئولین دانشگاهی در سانتیاگو از آیت الله مصباح یزدی
#واحد_تبلبغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
💭 خاطره تبلیغ | تبلیغ با هنرِ بهشتی
💠 تبلیغ با هنرِ بهشتی
🔰 در زمان طاغوت، شهید بهشتى و شهید باهنر تصمیم گرفتند با دوستانشان به روستاهاى اطراف یاسوج بروند، مناطقى که کسى رغبت نمىکند براى تبلیغ به آنجا برود. گروهى هجده نفره را تشکیل داده و به مناطق گمنام سفر مىکنند.
🔰 از طرفى این دو شهید بزرگوار جلسه مىگیرند که لازم است صداى اسلام را به خارج از کشور برسانیم و لذا شهید باهنر به ژاپن و شهید بهشتى به هامبورک سفر مى کنند.
⚜ آرى براى تربیت شدگان اسلام فرق نمىکند در کدام محل باشند؛ در میان عشایر یا شهرهاى بزرگ و کوچک و یا حتّى کشورهاى دیگر.
#خاطره_تبلیغ
#خاطره
#واحد_تبلیغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
#خاطره_تبلیغ
🔹قبل از نقل خاطره بگويم كه بعضي از كلاسهاي دانشگاه ما تا ساعت 10 شب ادامه دارد و اين باعث مشكل براي خيلي از دختران شده است!
🔹ساعت حدود 5 عصر بود و من مشغول نوشتن يك طرح براي باشگاه پژوهشي در كميته ي فرهنگي بودم، كاملاً تمركز گرفته بودم كه ناگهان يك دختر خانمي مانتويي با ظاهري بسيار نامناسب وارد اتاقم شد و سلام كرد!
جواب سلامش را كه دادم بدون مقدمه گفت:
💢«حاج آقا ببخشيد مي توانم به شما اعتماد كنم؟ بچه ها مي گويند راز كسي را فاش نمي كنيد!»
من هم به گونه اي كه خيالش را راحت كنم، محكم گفتم:
«مطمئن باش من در موضع مشورت به هيچ كس خيانت نمي كنم.»
همين كه خيالش راحت شد چند لحظه اي سكوت كرد و بعد با احتياط گفت:
«حاج آقا من يك سؤال شرعي دارم، آيا دختران مي توانند براي امنيت خود اسلحه همراه خودشان داشته باشند؟»
من كه از تعجب نمي دانستم چه بگويم، تمركز گرفتم و با تأمل گفتم: «منظورت را واضح تر بگو»
آن دختر خانم كه ديگر جرأت حرف زدن پيدا كرده بود گفت:
«حاج اقا راستش را بخواهيد من هر روز يك اسلحه رزمي امثال چاقو و... با خودم دارم، ولي مي خواهم يك كلت كمري تهيه كنم!»
گفتم: «آخه چرا؟»
گفت: ادامه داستان لینک زیر 👇👇👇👇
http://khatere57.blogfa.com/post/9/9-%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%b1%d9%87
#واحد_تبلبغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
📖خاطره تبلیغ | مَحَک زدن خود
🔵مرحوم شهید بهشتی یک روز به من گفت : آیا درباره ریشه ها و انگیزه و نیت سخنرانی هایت فکر کرده ای ؟
گفتم : چطور ؟
فرمود : کجا کلاس داری ؟
گفتم : کاشان .
🔴فرمود : در مسیر قم تا کاشان درباره ریشه وانگیزه و نیّت خود فکر کنید ،
خیلی می تواند کارگشا باشد که آیا این سخنرانی جهت : توقّعات مردم است یا موقعیّت زمان است یا احتیاج مردم یا تحت تاءثیر جوّ اجتماعی است ؟ و یا . . .
🔗خاطرات - محسن قرائتی
صفحه ۳۲
#خاطره_تبلیغ
#تبلیغ
#مبلغ
#خاطره #حجت_الاسلام_قرائتی
#واحد_تبلیغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
💭 خاطره تبلیغ | انواع نگاهها به دین
💢 جوانی که نمی توانست قبول کند که خدا بین جهنم و بهشت انسان را قرار داده است ...
🖋 خاطره و تحلیلی شنیدنی از حجة الاسلام و المسلمين پناهیان
🔰 جوانی داشت خودش را تیکه پاره میکرد، میخواست به من بگوید، خودش را هم اذیت میکرد، نمیگفت!
- گفتم بابا بگو، راحت بگو.
- گفت حاج آقا اعدام اینها نمیکنید!!!
- گفتم بابا اعدام چیه؟ بگو سؤالی به ذهنت رسیده بگو!
- من نمیتوانم قبول بکنم خداوند متعال، من را مقابل بهشت و جهنم قرار داده، این بهشت، این جهنم! کدامش را می روی؟
اصلاً من از هیبت نتراشیده و نخراشیدهی کسی که اینجوری با من برخورد بکند میترسم! اصلا میخواهم از این صحنه فرار کنم!
🔰 داستان انتخاب ما، فدایتان بشوم، داستان بهشت و جهنم نیست!!
✅ مهمانی خوب چیست؟ بیایم آب آلبالو، آب پرتغال، آب انار، مثلا چند جور بگذارم مقابل شما، بگویم این چند جور نوشیدنی هست، هر کدام را میخواهی میل بفرمایید.
این چقدر مهمانی خوبی است! استرسی وجود ندارد، و آدم میرود سراغ آن گران ترینی که احیانا کمتر جای دیگر گیرش میآید، میگوید آن غنیمت است!
خب، چقدر با نشاط انتخاب میکند آدم! اصلا دستش هم نمیلرزد! درست است؟
✅ من فکر میکنم خدا، به ما حق انتخاب داده، نه برای بین بهشت و جهنم! حق انتخاب داده برای مراتب بهشت! میگوید ببین یک بهشتی داریم که جهنمیهای بهشت در آن هستند، آن بهشت، بهشت چه کسانی هست؟ آن بهشت کسانی هست که میگویند ما جهنم نرویم، برویم بهشت، همان پایین مایینهای بهشت هم برویم جهنم!!! فقط برویم بهشت!
حالا خدا چه بهشتی برایش ساخته، میلیاردها سال نوری بروی نمیتوانی طبقات بهشت را طی بکنی! مگر به همین سادگی است که محلههایش مثل همدیگر باشند؟ این تهران درب داغون ما را شما نگاه کنید محله آن طرف با یک کیلومتر فاصله، قیمتش سه چهار برابر میشود!
بهشتی که خدا قرار داده از سید الشهداء هست تا میلیاردها سال نوری بیاییم پایین.
این بیمزه بیمروت میگوید به جهنم همین پایین بهشت هم بیفتیم ولی جهنم نرویم! الهی که همان پایین بهشت هم سوراخ باشد بیفتی در جهنم!
✅ بعضیها اینطوری هستند! دین مضطرانه دارند! میگوید برای اینکه جهنم نرویم!
🏢 دانشگاه علوم پزشکی ایران
📆 ۱۳۸۴/۱۲/۱۰
#خاطره_تبلیغ
#انواع_نگاهها
#واحد_تبلیغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin
#خاطره_تبلیغ
🔑تأثیر ادب و متانت
🔹با اتوبوس می رفتیم مشهد. راننده نوار موسیقی گذاشته بود.
پدرم ـ شهید فضلالله محلاتی ـ از جایش بلند شد، رفت پیش راننده و خیلی آرام و محترمانه خواست که خاموش کند. راننده توجهی نکرد. بی ادبی هم کرد.
🔸 هنگام ظهر، اتوبوس🚌 برای ناهار در جایی نگهداشت. همراهمان ناهار داشتیم.
🌱پدر رفت، با اصرار راننده را آورد و با هم غذا خوردیم. ادب و متانت پدرم و احترامی که به راننده گذاشت، چنان او را تحت تأثیر قرار داد که از بابت کارش پشت سر هم عذرخواهی می کرد. بعدها هم ارتباط آن راننده با پدرم برقرار ماند و پدر کمک های زیادی به او کرد.
📚مهدی منصوریان، سیره تبلیغی شهدای روحانی، ص 66📚
#واحد_تبلبغ
✅ مدرسه علمیه صالحیه قزوین
🖇 @salehie_qazvin