📣 عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت 🔹بزرگی در یکی از خاطرات کودکی خود تعریف می‌کرد که یاد دارم در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب‌ها برمی‌خاستم و نماز می‌گزاردم و به زهد و تقوا رغبت بسیار داشتم. 🔸شبی در خدمت پدر نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می‌خواندم. 🔹در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده‌اند.  🔸پدر را گفتم: از اینان کسی سر برنمی‌دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته‌اند، بلکه مرده‌اند. 🔹پدر گفت: تو نیز اگر می‌خفتی بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی! 🆔 @Masaf ثامن قم @samenqom313