خیلی ها با فرمانده لشكر کار داشتند؛ ولی نمی توانستند در ساعت مشخصی او را پیدا کنند. مسئولیت او طوری بود که وقت بیكاری نداشت. بیكاری که نه، اصلًا فرصت نبود اگر کسی با او کاری دارد، به راحتی بنشیند و با فرمانده خود صحبت کند. فرماندهی لشكر کاری سخت و پیچیده بود. از طرفی فرمانده لشكر، فرمانده لشكر اسلام بود و باید به رسم مسلمانی، ارتباطش با زیردستان را تقویت می کرد و در هر فرصتی گامی برای خدمت به آنان برمی داشت. برای حل این مسئله، ابتكار جالبی از خود نشان داد. نیم ساعت قبل از اذان به مسجد می رفت و می نشست؛ اینگونه هرکس با او کاری داشت می دانست اگر هیچ جا دستش به فرمانده لشكر نرسد، نیم ساعت قبل از نماز می تواند او را در مسجد پیدا کند و به آسودگی حرفش را با وی در میان بگذارد. این ابتكار سردار ، علاوه بر آنكه قدمی در راه رفع مشكلات و رسیدگی به امور زیردستان محسوب می شد، روشی غیرمستقیم برای جذب دیگران به مسجد بود و باعث می شد توفیق نماز جماعت نیز عاید دیگران شود. ۵۰-📚قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص ۲۲ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝