eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
649 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
402 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
سید حسین با همسرش هماهنگ کرده بود، وقتی در خانه اند نمازهای پنجگانه را با هم به جماعت بخوانند. اینطوری هم اجر و ثواب بیشتری عایدشان می شد و هم اینكه نوعی یادآوری به یكدیگر برای اقامه نماز بود. این روش روی بچه هایشان هم تأثیر گذاشت. بچه ها طبق فطرت پاکشان تمایل داشتند خودشان را به پدر و مادرشان نزدیک کنند و در کارهایشان از آنان الگو بگیرند. بچه ها در عالم بچگی می آمدند دور و بر پدر و مادر و سعی می کردند مثل آنان رو به قبله بایستند و عبارات نماز را تلفظ کنند. سید حسین موسوی بعدها در کربلای چهار شهید شد؛ اما بچه ها به رسم جاودانه پدر، هر بار که صدای اذان را می شنوند یا به مسجد می روند یا در کنار هم نماز را در اول وقت و به صورت جماعت اقامه می کنند. ۶۵-📚قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص ۷۹ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
حجت اسلام شهید حاج شیخ مهدی شاه آبادی به طور معمول توفیق نماز جماعت را از دست نمی داد. اگر نمی توانست به مسجد برود، در خانه خود نماز جماعت را برپا می کرد. وقتی یكی از پسرانش را می دید که مشغول خواندن نماز است؛ فوری پشت سرش می ایستاد و به او اقتدا می کرد. با این روش، هم به فرزند جوان خود شخصیت داده بود و هم اینكه اهمیت نمازجماعت را به خانواده نشان می داد. به مرور فرهنگ خواندن نماز جماعت بین اهل خانه مرسوم شد. دیگر حتی اگر شیخ شهید هم در خانه نبود، اهل منزل نمازشان را به جماعت می خواندند. شیخ هیچگاه برای نماز جماعت به طور تحمیلی یا به روش مستقیم و رسمی از فرزندانش دعوت نمی کرد. او روحیه جوانی آنان را لحاظ می کرد. خودش می ایستاد سر سجاده و اذان و اقامه را می گفت و در رکعت اول، سوره ای بلند را انتخاب می کرد و می خواند؛ اینگونه دیگران فرصت داشتند تا وضو بگیرند و نماز را پشت سر ایشان اقامه کنند. ۶۶-📚قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص۶۶ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
در جبهه سربازی بود که نماز نمی خواند، اما با کمال تعجب در عملیات والفجر 8 شهید شد. وقتی سراغ یادداشت هایش رفتیم مطالب تكان دهنده ای دیدیم. او نوشته بود: قبل از عملیات، یک شب از رزم شبانه برگشتیم. چون خیلی خسته بودم دراز کشیدم تا بخوابم، اما بقیه رزمنده ها به نماز خواندن مشغول شدند. در آن لحظه نسبت به آنها احساس کمبود کردم و با اینكه آن ها دوستانم بودند حس کردم خیلی با آنها فاصله دارم. به گریه افتادم. در همان لحظه با خدای خود عهد کردم همیشه به یاد او باشم و نماز بخوانم. بلافاصله وضو گرفتم و در کنار یكی از رزمنده ها که خیلی دوستش داشتم، مشغول خواندن نماز شدم. من آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. شب آشتی من با خدا بود. پس از شهادت آن رزمنده، شنیدم که خانواده اش هم تغییر عقیده داده اند و نمازخوان شده اند. ۶۷-📚زیر این حرف ها خط بكشید؛ ص۹۷ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
تقریباً دو ماه از ازدواج ما گذشت که من حامله شدم کاظم آقا به محض اینكه خبر دار شدند من حامله هستم از من خواست که سعی کنم همیشه با وضو باشم قرآن بخوانم، نمازم را سر وقت و به موقع بخوانم و از مال حلال بخورم زیرا می گفت: دوست دارم بچه ام و باشد. ۶۸-شهید محمد کاظم حبیب 📚اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۲۳ هزار شهید استانهای خراسان ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
؟ سفت و سمج نبود. راه را می شناخت. نمی خواست کسی را به اجبار به راه بیاورد. هر چند با او که همراه می شدی، تا آخر می رفتی. شبی بیدارم کرد و گفت: نمی خواهی نماز بخوانی؟ وقتی دیدم در آن سرمای زمستان منطقه ذبیدات که سنگ هم می ترکید، یک فاصله طولانی را رفته و با آب تانكر یخ زده وضو گرفته و می خواهد نماز شب بخواند، خجالت می کشیدم که بلد نشوم. می گفتم: چرا، همین الان بلند می شوم. اما هنوز قدمی از من دور نشده بود که در خواب غفلت می افتادم و صبح بیدار می شدم. علی آقا برای هر کسی روشی داشت. زور نمی گفت: اما تلاشی می کرد لذت عمل را بچشاند، بعد دیگر کاری به کارت نداشت. چندین شب، کار علی آقا همین بود. وضو گرفته می آمد و بیدارم می کرد، اما دریغ که چند ثانیه بعد دوباره در بستر خواب می افتادم. با این احوال، علی آقا کسی نبود که به این راحتی برنامه ریزی خودش را قطع کند. شبی، به هر سختی که بود، بلند شدم. وقتی آب سرد، خواب را از سرم پراند، تازه متوجه شدم چه لذتی دارد در این شب های خلوت، با خدای خودت تنها باشی و حرف بزنی. همان جا به زمین نشستم دستانم را به آسمان بلند کردم. لذت اولین نماز شب چنان در روحم اثر کرد که هنوز فراموش نكرده ام دیگر هیچ وقت نشنیدم علی آقا حتی یک کلام در مورد نماز شب با من حرف بزند. به اصطلاح افتاده بودم تو خط. ۶۹- روایت یوسف علویان از رفتار شهید علی آقا ماهانی 📚روز تیغ، چاپ سوم، صفحه ۱۲۷ و ۱۲۸ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
... می گفت: دوست دارم همكارهای من افرادی باشند که نماز را سر وقت می خوانند. امّا فردی نبودند که بگویند که نماز را سر وقت خواندی یا نه؟ امر به معروف و نهی از منكرش را به صورت غیرمستقیم می گفت. ۷۰-شهید دکتر شهریاری 📚کتاب شهید علم، ج ۱ ،ص۷ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
وقت سحر همیشه صدای قرآن ـ محمد علی جعفری ـ ما را از خواب بیدار می کرد. آن قدر آرام و دلنشین می خواند که همه با رغبت و اشتیاق برای نماز بیدار می شدند. بعد از اعتصاب که ریختند روی سرمان و همه را کتک زدند، چوب هایی که به سر محمد علی خورد، او را از پای انداخت. چه قدر سخت بود نخستین سحری که صدای قرآن محمد علی دیگر به گوشمان نرسید. ۷۱- خاطره ی محمدعلی ناطقی 📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۶۹ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
در زمانی که ساله بودم یک روز برادرم محمد علی مهرداد از فردوس به آیسک آمده بود و داخل اتاق زیر کرسی نشسته بود من در همان هنگام در حال نماز خواندن بودم ولی چون با سرعت و شتاب نمازم را خواندم ایشان پس از پایان یافتن نمازم به من گفت: الان چكار کردی؟ گفتم: نمازم را خواندم. ایشان گفت: این چه نماز خواندنی بود که شما خواندید؟ باید نمازت را دوباره به صورت شمرده و آرام بخوانی. انسان نباید در خواندن نماز عجله کند. من هم دو مرتبه نمازم را شمرده و آرام خواندم. ۷۲-شهید سیدمحمدعلی مهرداد آیسک 📚اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۲۳۰۰۰شهید استانهای خراسان ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه. ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. همه از کمونیست ها می ترسیدند. ۷۳-📚یادگاران جلد ۱ ، کتاب شهید چمران، ص ۹ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
بعد از مدت ها برگشته بودیم ارومیه. شب خانه ی یكی از آشناها ماندیم. صبح که برای نماز پا شدیم، بهم گفت گمونم اینا واسه ی نماز پا نشدن. بعدش گفت: سر صبحونه باید یه فیلم کوچیک بازی کنی!« گفتم»یعنی چی؟ ـ گفت : مثلا من از دست تو عصبانی می شم که چرا پا نشدی نمازت رو بخونی. چرا بی توجهی کردی و از این حرفا. به در می گم که دیوار بشنوه«. گفتم »نه، من نمی تونم.« گفتن »واسه ی چی؟ این جوری بهش تذکر می دیم. یه جوری که ناراحت نشه.گفتم . آخه تاحالا ندیدم چه جوری عصبانی می شی. همین که دهنت رو باز کنی تا سرم داد بزنی، خنده م می گیره، همه چی معلوم میشه. زشته.« هرچه اصرار کرد که لازمه، گفتم »نمی تونم خب. خنده م می گیره.« بعد ها آن بندی خدا یک نامه از مهدی نشانم داد. درباره ی نماز و اهمیتش. ۷۴-📚یادگاران، ج ۳ ،کتاب شهید مهدی باکری، ص ۲۲ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
آمده بود اصفهان. یک و نیم نصفه شب بود که زنگ زد و از خواب بیدارمان کرد. گفت: اومدیم بازرسی. گفتم: قدم رو چشم. ولی کاش قبلًا می گفتید که تشریف می یارین. گفت: نه خیر، ما بی خبر می ریم بازرسی. اگه می گفتیم که شما آماده می شدید. برای بازرسی از وضع سربازها اومدیم. سریع لباس پوشیدم و راه افتادم. یک تیم کامل بازرسی آورده بود. شروع کردند؛ تا صبح ول کن نبود. از آسایشگاه سربازها شروع کرد؛ چه طوری خوابیده اند، تختشان چه جوری است، برای نماز صبح بیدار می شوند یا نه، وضع غذا چه طوری است. خلاصه همه چیز. ۷۵-📚یادگاران، جلد۱۱ کتاب شهید علی صیاد شیرازی ، ص ۴۹ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
! یک روز در یكی از قرارگاه ها شهید صیاد شیرازی از من پرسید فلانی، میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟ من به ایشان گفتم بیشتر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر، و مغرب و عشا شرکت می کنند؛ ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است. در این زمان شهید صیاد به من گفت به همه اعلام کن فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند، و من این کار را کردم. صبح همه در حسینیه حاضر شدند و شهید صیاد بلند شد و گفت: برادران، شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید؛ ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان شما را به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید! 📚قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص ۱۶ .╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝