🔴خاطره‌ای از عملیاتی شیرین در روز دوم فروردین سردار حسین علایی گفت: در عملیات فتح المبین وقتی به پای تانک‌ها و نفربرهای نیروهای عراقی رسیدیم خیلی گرسنه بودیم و به داخل یکی از این نفربرها رفتیم. دیدیم نظامیان عراقی نیمرو درست کرده‌اند اما از ترس نیروهای ما این غذای‌شان را رها کرده و رفته بودند. ما نیز گرسنه بودیم و نیمرویی که آنها برای خودشان درست کرده بودند را خوردیم. سردار حسین علایی درباره عملیات فتح المبین گفت: دو یا سه روز قبل از شروع عملیات فتح المبین ارتش عراق در محور شوش و رقابیه به مواضع ما حمله کرد. یعنی فهمید که می‌خواهیم عملیات کنیم بنابراین به خطوط اول جبهه ما حمله کرد. با این تهاجم، تمام معابر و مسیرهایی را که برای نزدیک شدن به خط تماس شناسایی کرده بودیم تا نیروهایمان بدون برخورد با میدان‌های مین به سلامت از آن طریق عبور کنند و به سمت مواضع ارتش بعثی بروند، از بین رفت و حتی ارتش عراق آمد و جلوی خط اول ما را نیز گرفت. وی افزود: در این وضعیت این سوال مطرح شد که آیا اصلاً ما می‌توانیم عملیات بکنیم یا خیر؟ خیلی‌ها می‌گفتند چون «عملیات لو رفته و ارتش عراق متوجه شده بنابراین اگر ما عملیات را انجام دهیم، شکست خواهیم خورد. خوب است یک مدت صبر کنیم و دوباره بسیج نیرو کنیم و از نو مواضع جدید ارتش متجاوز را شناسایی کنیم و سپس عملیات را انجام دهیم». در واقع ابهام خیلی مهمی ایجاد شده بود. رئیس ستاد قرارگاه مرکزی اداره عملیات فتح المبین یادآور شد: در مجموع برای فرماندهان خیلی سوال بود که چه باید بکنیم؟ در آنجا بحث شد و به این نتیجه رسیدیم که از امام خمینی سوال کنیم. برخی هم در قرارگاه کربلا می‌گفتند که برویم از امام بپرسیم و بعد بخواهیم که امام استخاره کند که ما عملیات کنیم یا خیر؟ وی ادامه داد: آن موقع فرماندهی جنگ بین آقا محسن رضایی فرمانده سپاه و سرهنگ صیاد شیرازی فرمانده ارتش مشترک بود. در واقع اوج روابط خوب ارتش و سپاه را شاهد بودیم و آنها با هم دستور عملیاتی را امضا و صادر می‌کردند. سرانجام نظر جمع بر این شد که آقا محسن برود تهران و از امام سوال کند. نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه تأکید کرد: یک هواپیمای جنگی اف ۵ دو کابین که ظرف ۲۰ دقیقه به تهران می‌آمد، انتخاب شد. آقای حق شناس سرهنگ دوم نیروی هوایی رابط این نیرو در قرارگاه مرکزی کربلا بود و مسئولیت پرواز را به عهده گرفت -او بعداً در جریان عملیات خیبر در جبهه تصادف کرد و از دنیا رفت- و آقا محسن را به تهران برد. آقا محسن هم بلافاصله از فرودگاه به جماران رفت و همان روز برگشت. وی افزود: وقتی آقا محسن به قرارگاه آمد و ماجرا را به این مضمون تعریف کرد. گفت «نزد امام رفتم و مسئله را مطرح کردم که اینطور شده است و عراق حمله کرده و برنامه ما را بهم ریخته و ما نمی‌دانیم چکار کنیم. امام هم فرموده بودند همه فکرهایتان را بکنید و عقل‌هایتان را سر هم بریزید. بعد خودتان تصمیم بگیرید و به خدا توکل کنید. از امام خواستم که استخاره کند ولی ایشان استخاره نکرد و گفت خودتان بروید و با توکل بر خدای متعال و با مشورت تصمیم بگیرید که چه کار می‌خواهید بکنید». این مسئله خیلی مهم بود که امام در حوزه تخصصی وارد عمل نشد و تصمیم گیری را به خود فرماندهان واگذار کرد. @sarbazekoochak سردار علایی بیان کرد: بالاخره فرماندهان عملیات در قرارگاه مرکزی کربلا نشستند و تصمیم گرفتند که طبق زمانبندی عمل کنند. عملیات روز دوم فروردین شروع شد اما در این دو محور شوش و رقابیه که پیش بینی‌ها و طرح‌ریزیها بر اثر حمله عراق بهم خورده بود، عملیات جلو نرفت. ولیکن در محورهای سمت علیگره زد و رادار و ارتفاعات تینه، نیروهای رزمنده پیشروی‌های خوبی کردن. در هر حال در ۴ روز اول، عملیات موفقیت چندانی نداشت و همه نگران بودند که چه اتفاقی می‌افتد. تا اینکه نیروهای تیپ محمد رسول الله، -که خدا آن شاءالله سرنوشتش را مشخص کند-، از ارتفاعات رفتند درحالی که ارتباط هم خیلی خوب برقرار نبود و فرماندهی نمی‌دانستند که اینها کجا هستند به توپخانه ارتش عراق رسیدند و برای اولین بار ۸۰ قبضه توپ صحرایی از عراق غنیمت گرفتند. با این کار عقبه یگان‌های ارتش عراق در آن منطقه بسته شد و آتش توپخانه دشمن نیز قطع شد. از طرفی نیروهای تیپ ۱۴ امام حسین نیز که از ارتفاعات تینه سرازیر شده بودند توانستند جاده عین خوش را ببندند و بنابراین فشار خیلی زیادی به یگانهای ارتش عراق وارد آمد. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝