چه باید گفت زمدعیان، خفته دل و نا اهل که سبب خون دل خوردن ونیاسودن ماست چه صمیمانه، آرمانهای تور‌ا‌ بها داده ایم ای چراغ بی فروغ، که روشنیت ز روغن ماست فراموش نکن دراین جولانگه ناروایی خود ناز تو سر رشته، از جان ما وگلشن ماست من من نکن ومن نشو ومن نگو، جاهل آنجا که به مًنًت رسیده ای تو، از منِ ماست به یاد آر جام تهی را زبی مایگی وحزن این پیمانه ی پر که بدست داری ز خرمن ماست ای که زیر سًرت بلندو، بلند پرواز رهی بلندی سرت زبالش ما وکوسن ماست خلعت فاخری، که فخرش میفروشی به ما ازدوختن نخ ما وزحمت سوزن ماست (قمر)... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky