😭🖤 غزلی جامانده از شب سوم محرم
به پیشگاه #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
سکوت، گاه نشان تحیّر است و تماشا
سکوت، گاه دلیل توقّع است و تقاضا
اگرچه دیر و به زحمت، به شامِْ آخرش آمد
که روحِ تازه ببخشد به جانِ مرده، مسیحا
نگاه کرد و عرق کرد، نگاه... زیر طَبق کرد
زبان گشود #رقیه: بقیه ات کو بابا!؟
قرار بود که با هم مسافرت برویم و
قرار بود که خوش بگذرد به عمه و ماها -
چه شد که حال، اسیر خرابه ایم و خرابیم
گذاشتی به امیدِ که دخترت را تنها!؟
گذاشتی که بخوابم میان خیمه و رفتی
به خود نگفتی از خواب می شوم پا... بابا!؟
تمام زندگی ام را گرفت این دشت از من
نبود #کرب_و_بلا بلکه بود #کرب_و_بلایا
هزار مرتبه افتادم و نگفتم چیزی
نبود چاره ی دردانه ات به غیر مدارا
همیشه می گفتی من شبیه #زهرا هستم
ولی شدم حالا مثلِ نه، دقیقاً #زهرا!
#محمد_عابدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky