تا خیالاتش خیالم را نوازش می کند آتش اندیشه‌ام با آب سازش می‌کند کشتی دل گشته گم در ورطه‌ی دریای چشم ناخدای خسته از گرداب، خواهش می‌کند تا مردد می‌شوم از دل صدایم می‌زند شعرهایم با خدای او نیایش می‌کند شاعر از هرم نگاهش می‌تراشد واژه را واژه‌هایش چشمهایش را ستایش می‌کند کفر از رخسار او می‌بارد و اما هنوز کعبه چشمم صفا را فرش راهش می‌کند ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky